مصدق و دیپلماسی ایرانی
يادداشت
بزرگنمايي:
پیام ویژه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
داریوش رحمانیان-استاد تاریخ دانشگاه تهران| در این گفتار جایگاه مصدق و نهضت ملی را در تاریخ تفکر و دانش دیپلماسی ایرانی در حد اشارههای کلی بیان خواهم کرد. من سالهای زیادی است که در زمینه تاریخ علتشناسی عقبماندگی ملتها کارهایی کردهام. از بیش از دو دهه پیش به این نتیجه رسیدم که درباره سرنوشت تاریخی ایران در عصر جدید بدون تأمل و تعمق در سرشت دیپلماسی ایران، سیاست خارجی و روابط خارجی ایران و فرازوفرودهایی که در چند قرن اخیر داشته، نمیشود راه به جایی برد. یعنی هرگونه پرسشی بدون توجه به پرسش از سرشت دیپلماسی و سیاست خارجی ایرانی و نگاهها و ذهنیتها، گفتمان و روایتهایی که در طول تاریخ ما در این حوزه شکل گرفتند و رفتار و عمل و کنش ما را شکل دادند، نمیتوان پرسش عمیقی از سرنوشت تاریخی ایران در چند سده اخیر بهویژه در روزگار معاصر پس از انقلاب مشروطه فهم کرد. در زمینه تاریخنگاریِ تاریخ دیپلماسی و ضوابط خارجی ایران در زبان فارسی سالها پژوهش کردم و یکی از مسائلی که در پیوند با مسائل توسعه در ایران و سرشت دیپلماسی و سرنوشت تاریخ ایران عصر جدید برای من مطرح شد، این بود که بزرگان ایران به مسائل ایران در حوزه سیاست و اقتصاد بینالملل و دیپلماسی بینالمللی چگونه میاندیشیدند. در تاریخنگاری ما که به درجات شخصیتزده است و روایت تاریخ ما به روایت تاریخ شخصیتها تبدیل شده، به درجات از ساختارها، زمینهها و شرایط و گفتمانهایی که چیره میشوند، جنبه عمومی دارند و نمیتوان بدون توجه به آنها کنش و منش و رفتار رجال را تحلیل و تفسیر کرد. خواه مصدق باشد خواه امیرکبیر و یا رضاشاه. در تاریخ سیاست خارجی ایران و تفکر سیاست خارجی که از روزگار صفویه که نظام پایه ملی و استانهای ملی (nation-state) به معنی دقیق کلمه شکل میگیرند و مرز به معنای مدرن کلمه پدید میآید، این تفکر را میتوانیم ریشهیابی کنیم و در آن تأمل کنیم.
در عصر قاجار مکتبهایی در سیاستورزی ایران شکل گرفت که بهویژه با توجه به جایگاهی که مناسبات خارجی و فهم آنها از وضعیت ایران در سیاست و اقتصاد بینالملل داشت، حائز اهمیت بود. درباره سیاست موازنه منفی و یا تعبیر موازنه عدمی، ابتکار مرحوم سیدحسن مدرس بود اما نه با آن معنایی که مصدق و یارانش بعدها به کار بردند و با سخنرانی معروف دکتر مصدق در مجلس چهاردهم، در آذرماه سال 1323 به مثابه یک گفتمان در سیاست خارجی ایران شکل گرفت. مصدق در ماجرای نفت شمال و دفاعی که بهویژه تودهایها مبنی بر اینکه جنوب دست انگلیس است و در شمال نیز برای حفظ توازن مثبت باید به شوروی باج دهیم، آن تمثیل را به کار میبرد و اظهار شگفتی میکند. او میگوید:«شما این حرف را میزنید که مردی دست چپاش قطع شده و حالا برای اینکه به توازن برسی، دست راستت را نیز قطع کن!» همه ما میدانیم که نهتنها در دههها و سالهای اخیر، بلکه از همان دهه 20 و پیدایش گفتمان نهضت ملی، حتی پیش از اینکه مصدق زمامدار شود، مصدق و یارانش به چند صفت متهم میشدند. از جمله اینکه میگفتند:«اینها عوامفریب هستند»، یا «به دنبال این هستند که خود را قهرمان جلوه دهند»، دیگر اینکه مصدق و همراهانش را متهم به توهم میکردند و واقعیتهای سیاست و اقتصاد و نظام بینالملل را نمیفهمد و انگلیسیها بهویژه میگفتند که این توهم صلح بینالملل را به خطر انداخته است. در همان زمان، کسانی را داشتیم که به یک معنا نهضت ملی و آرمان ملی کردن صنعت نفت ایران را جنباندن حلقه اقبال ناممکن به تعبیر حافظ میدانستند و معتقد به شکست قطعی این نهضت بودند. در ادامه نیز که ماجرای شوم کودتای 28 مرداد پیش آمد، میگویند:«دیدید که ما چنین میگفتیم!» برای مثال در کتاب حمید شوکت درباره قوامالسلطنه که در دفاع از قوام است و او را در قامت یک قهرمان ملی روایت کرده است، میبینید که در روایت ایشان یک دو گانه ساخته شده است؛ دوگانه قوام و مصدق. قوامِ عاقل و واقعبین و سیاستورز و دوراندیش در مقابل مصدقِ نادان، متوهم، خودخواه که شعارهای دهنپرکن و یاوه بدون اینکه واقعیت سیاست ایران و مسائل بینالملل را بداند، میدهد. در روزگار ما نیز بدون اینکه مطالعه دقیقی داشته باشند و فکر مصدق را در سیاست خارجی و عمل او را بهویژه در مذاکراتی که در مسائل نفت و ملی کردن صنعت نفت دارد و در تاریخ مذاکرات دیپلماتیک ایران بیمانند است را در نظر بگیرند، در آنجا میتوان فهمید که آیا مصدق غربستیز و آمریکاستیز و به دنبال قهرمان کردن خود بوده و دیپلماسی را نمیفهمیده و از واقعیتهای سیاسی جهان ناآگاه بوده است. تا امروز میبینیم کسانی غربستیزی و بلندپروازی در حوزه سیاست خارجی و بینالملل را میراث مصدقی میدانند و یک امر بسیار پیچیده را در روایتی سادهسازی میکنند که اتفاقاً اینها و کسانی که چنین روشی را در روایت تاریخ به کار میبرند، پوپولیست هستند. من نه مصدقپرست و نه به دنبال دیو و فرشتهسازی هستم و به او در جاهایی نقد هم دارم، اما اگر ما تاریخ چند دهه قبل از مصدق و نهضت ملی را مطالعه کنیم، اولین چیزی که میبینیم این است که رفتارهای بلندپروازانه و متوهمانه، تند و ضدانسانی و اخلاقی مربوط به خود انگلیسیها است. آنها هستند که چوب حراج به ایران زدند و ذهنیت و وضعیتی را ایجاد میکنند که ایرانیها، انگلیس را با ابلیس برابر میکنند.
در ادامه نیز در رفتارهایی که میشود، ذهنیت و جوی که در ایران شکل گرفته است، به درجات تحت تاثیر آثار قلمی کسانی از جمله محمود افشار گرفته، بهویژه محمود محمود که فریدون آدمیت او را مؤسس تاریخنگاری دیپلماتیک و روابط خارجی در ایران میداند، و کسانی همچون خان ملک ساسانی (یکی از بزرگان نظریه توطئه) است. اردیبهشت 1332، عصر بیخبری تاریخ امتیازات در ایران و انبوهی از مقالات که در مطبوعات و نشریات از دههها قبل در حال انتشار است و وضعیتی که ایران در سیاست بینالملل دارد را روایت میکند و از خطر هندی شدن یا مصری شدن ایران سخن میگویند و در چنین جوی است که مصدق و نهضت ملی مطرح میشوند و خود مصدق نیز به درجات در این گفتمانها، روایتها و جو و ذهنیتها زندگی میکند و به همینها محدود است. تندرویای که بر نهضت ملی غلبه کرد، محصول بینش و روش و منش شخص مصدق نیست. در اینکه راه گفتوگو بسته شد، سهم غرب بسیار جدیتر بود و دسیسههایی که غربیها داشتند بهویژه انگلستان را باید در نظر گرفت و سالهاست که روی این مسئله تاکید میکنم، انگلیس در دهههای قبل برای ایرانیان ابلیس و آمریکا فرشته نجات ایرانیها بود. چگونه این فرشته نجات به شیطان بزرگ تبدیل شد؟ تاریخ تولد این شیطان بزرگ فوقالعاده مهم است و آیا مصدق قابلهای بود که شیطان را متولد کرد و یا نهضت ملی و یا جوی که از مدتها قبل شکل گرفته بود و رفتار خطای خودِ آمریکا و انگلستان بود که این شیطان بزرگ را متولد کرد و این پیچیدگیها را در سیاست خارجی ما و منطقه ایجاد کرد. برخی معتقدند که این مسئله میراث مصدق است درحالیکه یک کلام روایت بیپایه است.
-
سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۹:۳۷:۳۸
-
۲۱ بازديد
-
-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/1467822/