صد روز تکاندهنده در سیاست خارجی آمریکا
یادداشت
بزرگنمايي:
پیام ویژه - فرارو /متن پیش رو در فرارو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در دور دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، سیاست خارجی آمریکا دچار دگرگونی اساسی شده است: چرخش بهسوی روسیه، فشار تعرفهای بر متحدان سنتی، حمایت بیقید از اقدامات نظامی اسرائیل و آغاز مذاکراتی غافلگیرکننده با ایران. همزمان، بیاعتنایی به تضعیف دموکراسی و تشدید تنش در نیمکره غربی، بازتاب رویکردی یکجانبهگرایانه است. آینده سیاست جهانی اکنون بیش از هر زمان، به تصمیمات فردی ترامپ گره خورده است.
ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا- پراجکت سیندیکت| با گذشت تنها اندکی بیش از صد روز از آغاز دور دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، نشانههای تغییر بنیادین در ساختار قدرت کاخ سفید بهروشنی نمایان شدهاند. دوره دوم ترامپ نسخهای کاملاً متفاوت از رئیسجمهوری پیشین است: بااعتمادبهنفستر، مصممتر و محصور در حلقهای از وفادارانی که مأموریت خود را اجرای برنامهای بهمراتب ریشهایتر از گذشته میدانند. تیمی که اکنون سکان اداره دولت را در دست دارد، نه برای مهار رئیسجمهور بلکه برای تقویت و تسهیل اهداف او گرد هم آمده است؛ افرادی که طی چهار سال گذشته، خود را دقیقاً برای چنین لحظهای آماده کرده بودند.
امپریالیسم با چاشنی تعرفه
دونالد ترامپ در دوره دوم یک رئیس جمهوری فعالگرا و امپریالیستی است؛ حضوری فراگیر که نهتنها بر فضای عمومی آمریکا سایه انداخته، بلکه گفتوگوهای خصوصی در گوشهوکنار جهان را نیز تحت تأثیر قرار داده است. تفاوتهای ترامپ در مقایسه با جو بایدن بیپرده و آشکار است. تمرکز اصلی دولت تا اینجای کار، اجرای وعده کلیدی ترامپ برای تأمین امنیت مرز جنوبی ایالات متحده بوده، اما در عمل، چشمگیرترین اقدام دوره جدید ریاستجمهوری او، وضع تعرفههای سنگین بر واردات بوده است: از تعرفه پایهای 10 درصدی برای تمامی کالاها گرفته تا تعرفههای خاص برای کشورها که در مورد چین به مرز 145 درصد نیز رسیده است.
سیاست خارجی ایالات متحده نیز در دوران دوم ترامپ دستخوش تحولی بنیادین شده است. واشنگتن که تا پیش از این مدافع سرسخت اوکراین در برابر حمله روسیه بود، اکنون بهروشنی به موضعی متمایل به مسکو چرخیده است؛ چرخشی که بیش از هر چیز، ریشه در تمایلات شخصی ترامپ یعنی بیاعتمادی عیان به ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین و در عین حال نوعی نزدیکی غیرقابلتوضیح با ولادیمیر پوتین دارد. دونالد ترامپ در جریان کمپین انتخاباتیاش وعده داده بود ظرف تنها یک روز به جنگ در اوکراین پایان خواهد داد؛ جنگی که همواره مسئولیت آن را متوجه بایدن و زلنسکی میدانست. اکنون، اما از کنار گذاشتن کامل دیپلماسی برای حل این بحران سخن میگوید؛ رویکردی که تحقق آن با دشواریهای جدی روبهروست، چرا که سیاست جانبدارانه او نسبت به کرملین، نه پوتین را به مصالحه ترغیب میکند و نه اطمینانی برای کییف بههمراه میآورد.
امنیت اروپا در سایه عدم قطعیت و پیامهای مبهم واشنگتن
توافق برای راهاندازی «صندوق سرمایهگذاری بازسازی اوکراین با حمایت آمریکا» هرچند گامی مثبت تلقی میشود، اما بهتنهایی قادر به متوقف ساختن جنگ نیست؛ چرا که پایان درگیریها مستلزم حمایتهایی بهمراتب گستردهتر از سوی ایالات متحده و متحدانش است. در همین حال، رویکرد کاخ سفید نسبت به دیگر شرکای سنتی نیز نشانی از امتیازدهی ویژه ندارد. این مسئله بهویژه در حوزه سیاستهای تجاری آشکار شده است: در حالی که روسیه بهطرزی معنادار از موج تعرفهها معاف مانده، کشورهایی، چون ژاپن، کره جنوبی و تایوان در تیررس اقدامات سختگیرانه قرار گرفتهاند.
در ادامه همین روند، جیدی ونس، معاون رئیسجمهور، در سفر به مونیخ در ماه فوریه، با دامنزدن به شکافهای فرهنگی عملاً جبههای تنشآلود با اروپاییها گشود. همزمان، پیت هگست، وزیر دفاع در مقر ناتو با لحنی بیپرده تعهد آمریکا به امنیت اروپا را زیر سؤال برد. این سیگنالهای نگرانکننده، کشورهای اروپایی را به سمت برنامهریزی برای حمایت مستقل از اوکراین در صورت کاهش کمکهای واشنگتن و همچنین حرکت بهسوی خودکفایی راهبردی سوق داده است.
فرصتی ژئوپلیتیکی برای توافقی غیرمنتظره
در خاورمیانه، دولت ترامپ مسیر مذاکراتی را آغاز کرده که میتواند به توافقی امیدوارکننده با ایران منتهی شود. زمینهساز این گفتوگوها، مجموعهای از تحولات ژئوپلیتیکی و داخلی است.
اگر دولت ترامپ حاضر شود غنیسازی محدود اورانیوم توسط ایران را بپذیرد، که احتمالاً پیششرط دستیابی به توافق خواهد بود، بیتردید با موجی از انتقادها در داخل آمریکا و از سوی برخی محافل اسرائیلی مواجه خواهد شد. با این حال، ترامپ از موقعیتی برخوردار است که میتواند در برابر این فشارها ایستادگی کند.
سیاست بیسابقه سکوت در قبال شهرکسازی و پاکسازی قومی
همزمان با تحرکات دیپلماتیک در قبال ایران، دولت ترامپ در قبال اسرائیل رویکردی کاملاً آزادانه اتخاذ کرده و عملاً دست تلآویو را برای اقدامات نظامی در غزه و کرانه باختری کاملاً باز گذاشته است. خبری از فشارهای سنتی آمریکا برای تمدید آتشبس با حماس نیست؛ چرا که چنین موضعی واشنگتن را در تقابل مستقیم با بنیامین نتانیاهو قرار میدهد؛ نخستوزیری که ادامه حیات ائتلاف شکنندهاش را در تداوم عملیات نظامی در غزه میبیند، نه در آزادی گروگانهای باقیمانده.
فشار برای مهار حملات ارتش اسرائیل یا حتی ارسال کمکهای بشردوستانه به غزه، که نزدیک به دو ماه است در محاصره کامل بهسر میبرد، عملاً فروکش کرده است. طرح بحثبرانگیز ترامپ برای «پاکسازی» نوار غزه از دو میلیون فلسطینی و تبدیل آن به یک «ریویرا»ی مدیترانهای شاید هرگز رنگ واقعیت به خود نگرفت، اما همین ایده کافی بود تا به دولت اسرائیل جسارت بیشتری بدهد؛ جسارتی برای پیگیری سیاستهایی در جهت تخلیه، اشغال و شاید حتی اسکان مجدد در بخشهای گستردهای از این منطقه.
در کرانه باختری، دولت ترامپ تحریمهایی را که در دوران بایدن علیه شهرکنشینان متهم به اعمال خشونت علیه فلسطینیها یا اموال آنان وضع شده بود، لغو کرده است. نهتنها هیچگونه مطالبهای از اسرائیل برای توقف فعالیتهای شهرکسازی مطرح نیست، بلکه حتی در صورت تداوم این اقدامات، هیچ تهدید یا مجازاتی نیز وجود ندارد. این نخستین دولت آمریکا در دوران معاصر است که بهطور علنی هیچ تلاشی برای کاهش شکاف میان اسرائیلیها و فلسطینیها انجام نمیدهد. معدود نشانههای تمایل به آشتی و مصالحه نیز عمدتاً به روند عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان سعودی محدود شده است؛ روندی که خود به دلیل ادامه حملات اسرائیل به غزه و مخالفت تلآویو با هرگونه دستورکار سیاسی برای پاسخ به مطالبات فلسطینیان با بنبست مواجه شده است.
جهانی در انتظار عقبنشینی یک نفر
شاید غافلگیرکنندهترین بخش از سیاست خارجی دوره دوم ترامپ تمرکزی بیسابقه بر نیمکره غربی باشد؛ مسیری که نه در دوره نخست ریاستجمهوری او دیده شد و نه در کارزار انتخاباتی اخیرش نشانهای از آن وجود داشت. کانادا و مکزیک، بهدلیل آنچه کاخ سفید «ناتوانی در کنترل مرزها» خوانده، بهسرعت در معرض تعرفههای سنگین تجاری قرار گرفتند. در کنار آن، لفاظیهای تندی درباره ضرورت اعمال حاکمیت آمریکا بر کانال پاناما، گرینلند و حتی خود کانادا مطرح شده است. این سیاستها و ادعاها، موجی از واکنشهای ضدآمریکایی را در منطقه بهدنبال داشتهاند؛ تا آنجا که گفته میشود همین تنشها نقش تعیینکنندهای در نتیجه انتخابات فدرال اخیر کانادا ایفا کردهاند.
در کنار تحولات گسترده در رویکردهای منطقهای، آنچه میتوان «گرایش غیراخلاقمدار» در سیاست خارجی ترامپ نامید نیز بهروشنی قابل مشاهده است. دولت ترامپ در عمل چشم خود را بر روندهای نگرانکننده تضعیف دموکراسی در کشورهایی نظیر ترکیه و اسرائیل بسته و حمایت از ابتکارات بینالمللی برای ترویج دموکراسی را بهطور چشمگیری کاهش داده است.
در سیاست خارجی ترامپ، چین همچنان بزرگترین مجهول باقی مانده است. از یکسو، رئیسجمهور آمریکا با صدور معافیتهایی برای اپلیکیشن تیکتاک عملاً اجازه داده این پلتفرم چینی در گوشیهای آمریکاییها باقی بماند. در عین حال، ترامپ همچنان با لحنی مثبت از شی جینپینگ، رئیسجمهور چین یاد میکند و اطمینان میدهد که دو کشور در نهایت به توافق خواهند رسید. اما در سوی دیگر ماجرا، تعرفههای سنگینی که بر واردات از چین اعمال شده، حاکی از روندی پرشتاب برای جدا شدن اقتصادهای دو کشور از یکدیگر است؛ اگر نگوییم بهسوی قطع کامل روابط اقتصادی گام برمیدارند. پرسش کلیدی این است که آیا این تعرفهها صرفاً بهعنوان اهرمی برای چانهزنی طراحی شدهاند یا هدف نهایی سیاستگذاران ترامپ هستند؛ سؤالی که شاید تعیینکنندهترین معما در روابط آینده واشنگتن و پکن باشد.
در مجموع، سیاست خارجی دوره دوم ترامپ بیش از آنکه نشانی از انزواطلبی داشته باشد، حامل رویکردی آشکارا یکجانبهگرایانه است؛ رویکردی که شواهد حاکی از تداوم آن در ماهها و سالهای پیشروست. اما آنچه همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد، میزان آمادگی ترامپ برای عقبنشینی از برخی مواضع کلیدی است: از جمله کاهش تعرفههای سنگین تجاری، تجدیدنظر در جانبداری بیپرده از روسیه در بحران اوکراین و اعمال فشار بر اسرائیل
تغییر در این سیاستها نهتنها میتواند به احیای رشد اقتصادی در آمریکا و جهان کمک کند، بلکه شاید مسیر بازگشت صلح به دو منطقه بحرانزده را هموار سازد. با این حال، سرنوشت همه این گزینهها و تحولات، بیش از هر زمان دیگری به تصمیمات یک نفر وابسته میباشد؛ مردی که، چه موافقش باشیم چه نه، از همین حالا جایگاه خود را بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین رؤسای جمهور تاریخ معاصر آمریکا تثبیت کرده است.
بازار ![]()
-
يکشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۰:۰۷:۰۰
-
۱۰ بازديد
-

-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/1586713/