چرا ایران آماده امضا کردن توافق است؟
يادداشت
بزرگنمايي:
پیام ویژه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشر آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
عباس عبدی| حدود یک ماه پیش نوشتم که ایران آماده امضا کردن توافق است. برای این ادعا دلایلی داشتم. روز پیش دعوت کلاب «نگاه دوم» برای تشریح این تحلیل را پاسخ مثبت دادم. حدود 45 دقیقه تحلیل خود را بیان کردم، متأسفانه به عللی ضبط نشده است. در واقع چون گفتوگوها طولانی شد، بخشی از ابتدای جلسه پاک شده است. در اینجا میکوشم که مختصر و مفید آن تحلیل را تقدیم کنم.
یکی از محورهای اصلی ضدیت نواصولگرایان با روحانی، توافق برجام بود. این ضدیت در اصل از جانب تندروترین جناح نواصولگرایان، رهبری و هدایت میشد. با خروج ترامپ از برجام موضع مخالفان قویتر هم شد. سایر اصولگرایان گرچه با چنین شدتی مخالف برجام نبودند، حتی میتوان گفت موافق هم بودند، ولی به علت همسویی تاکتیکی و موقتی در زدن روحانی، با تندروها یا همراهی کردند یا سکوت پیشه نمودند. طولانی و مزمن شدن این مخالفتها، کمکم آنان را به این باور رساند که واقعاً هم برجام مفید نیست و شر است یا اگر هم توافق هستهای مفیدی وجود دارد، تیم سازشکار ظریف قادر به انجام آن نیست و این نیازمند حضور ما در دولت است. به همین علت از زمانی که معلوم شد بایدن به کاخ سفید میرود و احتمال احیای برجام وجود دارد دست به کار شدند و در اولین گام، قانونی را با عنوان غلطانداز، «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» در آذرماه سال 1399 از تصویب گذراندند و در عمل مانع از این شدند که بایدن پس از ورود به کاخ سفید، به برجام برگردد. این قانون بسیار زیانبار بود. در نتیجه با آمدن بایدن مذاکرات برای احیای برجام با ملاحظه شرایط جدید آغاز شد ولی نواصولگرایان که منتظر تحویل گرفتن کلید پاستور بودند رضایت ندادند که گروه ظریف، کار را تمام کند و حداقل این بار را از دوش آنان بردارد. چرا آنان مخالف نهایی شدن برجام بودند؟ دو علت داشت؛ اول اینکه گمان میکردند دولت روحانی ضعیف برخورد میکند و اگر خودشان جلوی آمریکاییها بایستند، آنان امتیازات قابل توجهی فراتر از برجام میگیرند. دوم اینکه پس از رفتن ترامپ تحریمها عملاً شل شد، حداقل در فروش نفت چنین بود و صادرات نفت از همان بهمن سال 1399 از روزانه 300 هزار بشکه به بیش از یک میلیون بشکه رسید. پس قدری از مشکلات نیز از این طریق حل و از اهمیت رفع تحریمها کاسته شد. ضمن اینکه به دلیل طولانی شدن مخالفت با برجام نفی آن به یک شعار ضمنی و یا باور و اعتقاد قلبی و حتی حیثیتی برای آنان تبدیل شده بود.
با این رویکرد وارد پاستور شدند و از موضع بالا و بیخیالی، مذاکرات را با تأخیر آغاز کردند و خواستند به طرف مقابل بگویند که عجلهای ندارند، لذا پنج ماه بعد پای میز مذاکره رفتند. در این فاصله یک اتفاق مهم نیز رخ داد؛ آقای رئیسی با رأی نهچندان زیادی آمد، لذا محبوبیت وی چشمگیر نبود، همزمان نیز وضع کووید-19 و کشتار آن شدید بود، مردم هم از نداشتن واکسن عصبانی بودند، ولی با آمدن دولت جدید واکسنها رسید و با سرعت واکسیناسیون انجام شد و شدت مرگ و میر کم گردید و طی شش ماه به حداقل و در ادامه به صفر رسید و این موجب افزایش محبوبیت رئیسی شد. در واقع یک افزایش محبوبیت پس از انتخابات رخ داد که امری طبیعی است و بسیاری از مردم به نتایج هر انتخاباتی خوشبین میشوند و این قاعده کلی است. علت دوم نیز بهبود وضع واکسیناسیون و کمشدن بیماری کووید-19 بود که اثر مهمتری داشت. این دو مسأله موجب شد که نوعی غرور، هم در ادبیات و هم گفتار مقامات رسمی دیده شود. جالبتر اینکه، وعدههای خود را بیشتر هم کردند، از جمله با اضافه کردن تعداد ایجاد شغل از یک میلیون شغل در سال که پیش از انتخابات گفته بودند، آن را در آبان 1400 به 1٫320 میلیون شغل در سال رساندند.
در نتیجه این وضع، رفتار گروه مذاکرهکننده هم در داخل و هم در وین از موضع استغنا و بالا بود و عملاً نوعی اتلاف وقت نیز محسوب میشد، تا همزمان با پیشرفت در فعالیتهای هستهای طرف را به توافق بهتر ترغیب کنند. این وضع ادامه یافت تا آنکه دولت درگیر قانون بودجه شد. مسأله کووید-19 کمکم به حاشیه رفت و به فراموشی سپرده شد. به جایش قانون بودجه اولین آزمون جدی بود. در کنار آن تقاضاها برای افزایش حقوق و دستمزدها، سپس آغاز گران شدن کالاها از راه رسید. هنگامی که دولت وارد سال 1401 شد، روشن گردید که موضوع تأمین بودجه خیلی سختتر از آن است که گمان میکردند. در نتیجه زمزمه حذف ارز 4200 آغاز شد و در نهایت در بهار امسال این اتفاق افتاد. در نهایت 9 ماه از حضور دولت گذشت ولی تقریباً هیچکدام از شعارهای اصلی آنان در اقتصاد محقق نشد که عقبگرد هم داشت. تورم که قرار بود نصف و تکرقمی شود، رکورد زد، اشتغال نهتنها زیاد نشد که کمتر هم شد، از سرمایهگذاری و رشد تولید هم خبری نبود. در ابتدا بارها گفتند اقتصاد را به برجام گره نمیزنیم، ولی کم کم این شعار هم کنار گذاشته شد.
بیدرایتی برخی از وزرا نیز کار دست آنان داد و با افزایش 57درصدی حقوق کارگران، همه را دچار بحران کردند، بازنشستگان تأمین اجتماعی هم وارد میدان شدند. خلاصه اینکه معلوم شد اقتصاد کشور را به برجام گره نزدن چه تبعاتی دارد. از همه بدتر اینکه هیچ چشمانداز روشنی برای حل تورم و اشتغال و رشد اقتصادی وجود نداشت.
افزایش بیش از اندازه مالیات و گران کردن کالاهای عمومی نیز مردم را عصبانی کرد، قیمت ارز هم حدود 20 درصد در دوره مذکور گرانتر شده بود، این در حالی بود که نظام بانکی با تحولی چشمگیر مواجه نشده بود. هزینههای دولت هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد، از طرح جوانی خانواده تا پرداخت یارانهها، جملگی موتور نقدینگی را روشن کرد.
فقدان دسترسی به منابع ارزی حاصل از برجام مشکل دیگری را نیز برای ایران ایجاد کرد و آن تضعیف حضور منطقهای ایران است. افزایش درآمدهای نفتی موجب تقویت توان مالی بسیاری از کشورهای منطقه بطور مشخص عربستان و امارات و عراق و گسترش نفوذ آنان شده است، در مقابل برای ایران چنین امکانی فراهم نیست، ضمن اینکه هزینه مالی این حضور را به علت وجود رقبا بیشتر کرده است، پس برای حفظ حضور منطقهای نیز نیازمند درآمدهای نفتی است.
با این توصیف به نظر میرسد که ایران از اواسط بهار امسال تصمیم قاطع گرفت که توافق برجام را زنده کند ولی نه به هر قیمتی، بلکه به قیمتی که عرفاً قابل پذیرش باشد، هر چند از شعارهای سال پیش خبری نیست.
آیا اینها به آن معنا است که توافق قطعی است؟ پاسخ لزوما مثبت نیست. زیرا این توافق دو ضلع دیگر هم دارد. اول ایالات متحده و دوم مسائل پادمانی و جزئیات فنی با آژانس هستهای. اگر ایالات متحده قصد توافق نداشته باشد، طبعاً سنگاندازی خواهد کرد و اگر جزئیات فنی پادمان حل نشود، ایران نیز به توافق تن نخواهد داد. از آنجا که در این دو مورد اطلاعات کافی ندارم، نمیتوانم اظهارنظری کنم، ولی گمان میکنم که از طرف ایران در چارچوب برجام مسأله حل شده است و مذاکرهکنندگان موظف به امضای آن هستند. شواهد برای درستی این تحلیل زیاد است که برای جلوگیری از طولانی شدن از ذکر شواهد اجتناب شد.
-
سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۱ - ۲۳:۴۴:۲۸
-
۲۳ بازديد
-
آخرین خبر تحلیل
-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/849064/