پیام ویژه
پیشنهادهای بی‌شرمانه!
چهارشنبه 17 ارديبهشت 1404 - 23:38:54
پیام ویژه - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در دهه‌ 90 میلادی، فیلمی جنجالی به نام «پیشنهاد بی‌شرمانه» ساخته شد که بازیگرانش رابرت ردفورد و دمی مور بودند. فیلم روایت رابطه‌ای نامتعارف را به تصویر درآورده بود که همان زمان نیز توأمان با تشویق‌ها و انتقادات متعددی رو‌به‌رو شد. نویسندگان سریال «آبان» حالا این ایده را به زمان حال آورده، کمی ایرانیزه کرده‌اند و خط سیر اصلی این سریال را با الهام از پیرنگ همان متن شکل داده‌اند که پیرنگ چندان پیچیده‌ای هم نیست.
اما آیا این سریال ظرف مناسبی را برای پرداختن به آن قصه در اختیار دارد؟
بازار
شاید چنین ایده‌ای می‌توانست، بسترساز شکل‌گیری داستان یک فیلم باشد اما به نظر می‌رسد حالا که با یک سریال طرف هستیم، نویسندگان از لاغری ایده و نبود موقعیت‌های مناسب دراماتیک برای تبدیل شدن به قصه‌هایی جذاب رنج می‌برند و همین نقصان باعث شده است تا «آبان» بیش از آنکه داستانی پیش‌رونده داشته باشد، حفره‌هایش را با موقعیت‌هایی تکراری، بعضاً باورناپذیر و شدیداً اغراق‌آمیز پر می‌کند.‌
به لحاظ روایت‌پردازی و پرداختن به جزئیات، «آبان» یادآور بسیاری از سریال‌های ترکیه‌ای است. سریال‌هایی که تا همین چند سال قبل مخاطبان گسترده‌ای نیز در میان مخاطبان ایرانی داشتند. شاید توفیق همان سریال‌ها باعث شده است تا رضا دادویی در نخستین تجربه‌ سریال‌سازی خود از این سریال‌ها وام بگیرد و فضاسازی کارش را به آن آثار نزدیک کند تا جایی که حتی موسیقی متن سریال نیز یادآور آن دست از کارهاست. اما حاصل، این شده است که «آبان» خودبسنده نیست و نمی‌تواند به زبان سینمایی داستان بگوید و بیننده را در مسیر حوادث قرار دهد بلکه همه چیز وابسته به اتفاقاتی دم‌دستی است که منطق دراماتیکی نیز پشتشان نیست. بی‌شک آن ایده‌ مرکزی اولیه، پتانسیل پرداختی بهتر را داشت و می‌توانست این‌چنین درجا زننده و مغشوش نباشد.
شخصیت‌پردازی‌‌‌ها در سطح باقی ‌مانده است. آبان از ابتدای داستان درگیر مسائل مختلفی است. همه‌ این مسائل که حتی برخی از آنها به ‌شدت درگیرکننده‌اند (مثل زندانی شدنش یا طلاق اجباری‌اش از امیر) همه و همه در گرو هدف بزرگ او هستند اما به‌تدریج آبان از هدف اصلی‌اش فاصله می‌گیرد تا جایی که حالا کمتر صحبتی از پروژه‌ علمی او به گوش می‌رسد و زنی که در ابتدای قصه حتی برای حل کوچک‌ترین بحران‌های حقوقی‌اش، دست ‌به ‌دامان وکیلش بهاره است با پیشرفت داستان خود در کسوت یک کارشناس حقوقی کاربلد ظاهر می‌شود! آبان کیست؟ یک نخبه‌ هوش مصنوعی یا کارشناس ارشد مدیریت؟ شاید هم یک حقوقدان با تجربه! چگونه دختر نخبه اول سریال که تنها متمرکز بر شغل و دانش خود است بی‌هیچ رویداد جدیدی ناگهان دچار چنین دگردیسی عظیمی می‌شود؟
بسیاری از خرده‌داستان‌ها، تصمیم‌ها و رفتارهای آبان مملو از تناقض و باورناپذیری‌اند! مثلاً در صحنه‌ای که کارمندان هلدینگ را به ساختمان راه نمی‌دهد تا مثلاً تنبیه‌شان کند، آیا روش بهتر این نبود که آن 20 نفر مدنظر را به اتاق کنفرانس دعوت کند و همان حرف‌ها را آنجا بهشان بزند؟
شخصیت امیر چرا اینقدر خام و نپخته است؟ چرا هیچ اراده‌ای ندارد؟ این حجم از انفعال آیا تعمداً اتفاق افتاده یا نویسندگان ناخواسته کاراکتر را گرفتارش کرده‌اند؟
کاراکتر فریبرز ثابت مشخصاً بنا بوده رازآلود باشد و از ابتدا خودش را لو ندهد اما این فرآیند در شکلی اشتباه شکل می‌گیرد و کاراکتر بیش از رازآلودگی، سردرگم به نظر می‌رسد.
تصویری که سریال «آبان» از زنان نشان می‌دهد، تصویری منفی‌نگرانه ا‌ست. هرگز معتقد نیستم که زن باید به شکل سنتی‌ و دهه ‌‌شصتی‌اش منفعل و تنها تاکید بر اهمیت نقش او به ‌عنوان مادر و همسر باشد. بی‌شک وظیفه‌ زن تنها شوهرداری، بارداری و بچه‌داری نیست اما آنچه در رابطه با کاراکتر آبان رخ می‌دهد (حتی اگر بعداً مشخص شود، او یک مامور مخفی است و تمام این کارها با نقشه‌ قبلی انجام شده‌اند) به هیچ‌وجه باورپذیر نیست و این‌گونه پا پس زدن به همه عناصر زندگی توسط او و گرایشش به فریبرز ثابت و پیمون یک ‌شبه‌ سلسله‌مراتب قدرت فضایی معوج را در کار ایجاد کرده است.
اما بازی‌ها نیز هم‌جنس و هم‌سطح نیستند و این عدم هماهنگی بازیگران و شاید حتی انتخاب غلط آنها از دیگر امتیازات منفی سریال است.
بهترین بازی سریال، بازیگر خردسال نقش آلماست که به طرز غافلگیرکننده‌ای بجا و به ‌اندازه بازی می‌کند. پیش از این چند بازی قابل‌ قبول از لاله مرزبان دیده بودم اما حضورش در «آبان» ناامیدکننده است. واکنش‌های اغراق‌آمیز، اکت‌های تصنعی و زیاده‌از حد، فن بیان ضعیف و اشتباه در صداسازی (صدای غیرشفاف) به بازی او لطمات جبران‌ناپذیری وارد کرده‌ است. شخصیت‌پردازی نصفه‌و‌نیمه و سطحی، بازی شهاب حسینی را نیز دچار اشکال کرده و او نیز مثل همیشه نیست. به نظر می‌رسد، نوعی بی‌حوصلگی در بازی‌اش دیده می‌شود و البته بده‌بستان‌های او و لاله مرزبان نیز درنیامده‌اند.
امین حیایی بازی خوبی دارد و این ‌بار با انتخاب نقشی نیمه‌منفی، بخش دیگری از توانایی‌های خود را به منصه‌ ظهور می‌‌گذارد. اما مینا ساداتی به‌زعم من یکی از بازیگران موفق کار است که با ایجاد تعادل میان انرژی درونی و انرژی بیرونی (به‌خصوص در حرکات بدن) موفق می‌شود، بازی کنترل‌ شده اما بی‌پروایی را از خود به نمایش بگذارد.

http://www.Yazd-Online.ir/Fa/News/1588003/پیشنهادهای-بی‌شرمانه!
بستن   چاپ