پیام ویژه - فرهیختگان / آمارهای رسمی توانیر در فروردین و اردیبهشت، پرده از یک تبعیض آشکار برمیدارد، بیش از 75 درصد خاموشیها در ساعات اوج مصرف، به مناطق حاشیهای و کمبرخوردار استان تهران (بهویژه نواحی غربی و جنوبی) تحمیل شده است.
این اتفاق در حالی رخ میدهد که ساکنان مناطق شمالی تهران، تقریباً چنین وضعیتی را بسیار کم تجربه کردهاند. به بیان دیگر، حل بحران ناترازی برق در استان تهران تماماً بر دوش فرودستان جامعه و جنوب و حاشیه شهر گذاشته شده است.
بازار
![]()
تصور کنید گرمای طاقتفرسای تابستان، تمام شهر را دربرگرفته است. اما این گرما برای همه یکسان نیست. درحالیکه صدای خنک کولرهای گازی در خانههای شمال شهر طنینانداز است، ساکنان مناطق حاشیهای، روزهای طاقتفرسا را در تاریکی و بدون برق سپری میکنند. این تنها یک مشکل فنی نیست؛ عدم توزیع عادلانه چهره زشت بیعدالتی را بیش از پیش در پایتخت نمایان کرده است.

اعداد، مربوط به خاموشی اردیبهشت و خرداد سال گذشته بود که در جدول منتشرشده در روزنامه فرهیختگان هم به آن تاکید شده، ولی در بازنشر گزارش قسمت مربوط به سال حذف شده بود.
نکته مهم اما تکراری همین الگوی خاموشی در بهار 1404 است، و نشان میدهد در اصل ماجرا تفاوتی نمیکند.
حق شهروندی از آن همه
این توزیع ناعادلانه، نقض آشکار حقوحقوق همه شهروندان است؛ حقی که بر اساس آن، تمامی شهروندان باید از دسترسی برابر به امکانات و خدمات شهری برخوردار باشند؛ اما سیاستگذاریها و نحوه مدیریت به نحوی بوده تا نابرابری و بیعدالتی به اوج خود برسد. به تعبیر «دیوید هاروی»، جغرافیدان و نظریهپرداز شهیر این حوزه، شهر فضایی است که نابرابریهای اجتماعی در آن بازتولید و تشدید میشوند. همچنین او میگوید شهر، فضایی است که نابرابریهای اجتماعی در آن بهمثابه تاروپود درهمتنیده شده است و این تنیدگی، روزبهروز، بهشدت و عمق آن میافزاید. بی شک با قطعیهای مکرر برق در مناطق حاشیهای، دسترسی به نیازهای اساسی مانند نگهداری مواد غذایی، سرمایش و آموزش آنلاین در این مناطق مختل و اهالی از این حق محروم میشوند و در نهایت این امر به تشدید شکاف طبقاتی بیشتر از قبل، کاهش کیفیت زندگی و افزایش احساس محرومیت دامن میزند.
خاموشیها، چراغِ نابرابری را روشنتر میکند
قطع نامتوازن برق، تنها یک مشکل نیست، بلکه آزمونی برای سنجش عدالت اجتماعی نیز است. وقتی سیاستگذاریهای انرژی بهجای اصلاح الگوی مصرف در طبقات مرفه و سهیم کردن همه اقشار برای عبور از بحران، هزینههای بحران را صرفاً بر دوش محرومان میاندازد، نتیجهای جز تعمیق شکاف طبقاتی و زوال سرمایه اجتماعی نخواهد داشت. بااینحال از مسئولان مربوطه انتظار میرود تا با توزیع عادلانه و برابر روشناییها و خاموشیها عزم عبور از مشکلات را داشته باشند.
نقش حیاتی رسانههای دولتی در بحران؛ واقعبینی، شفافیت و امید واقعی
وظیفه اصلی رسانه و مسئولان دولتی در چنین شرایطی که کشور با ناترازیهای اساسی مواجه است فراتر از امیدبخشیهای زودگذر یا ارائه تصویری آرمانی و غیرواقعی از آینده است. در عوض باید گفت رسالت اصلی مسئولان در مقابل چنین مشکلاتی، ارائه تصویری دقیق، شفاف و بیپرده از واقعیتهای موجود، همراه با اطلاعرسانی دقیق و تبیین موضوعات است. وعدههای بیاساس و بدون پشتوانه که صرفاً بر ایجاد خوشبینی سطحی تمرکز دارند، نهتنها کمکی به حل مشکلات نمیکنند، بلکه با گذشت زمان، امیدواری را از بین برده و اعتماد عمومی را بهشدت تضعیف میکنند. این وضعیت، بهویژه زمانی وخیمتر میشود که بهجای صداقت و شفافیت، تلاشهایی برای انحراف افکار عمومی از واقعیتهای تلخ صورت میگیرد. چنین رویکردی، نهتنها به ضرر مردم است، بلکه به تداوم چالشها و تعمیق بیاعتمادی نیز منجر میشود. در مقابل، رویکردی واقعبینانه و صادقانه که در آن، مشکلات با تمام جزئیات و دقت بیان میشوند و در کنار آن، راهکارهای عملی، واقعبینانه و قابلدسترس ارائه میگردند، میتواند به ایجاد اعتماد و امید واقعی در جامعه کمک شایانی بکند. این رویکرد، بهجای تمرکز بر وعدههای بزرگ و غیرقابلتحقق، بر اقدامات واقعبینانه و صادقانه تأکید میکند. چنین رویکردی، به مردم این امکان را میدهد که شرایط را بهطور کامل درک کرده، در تصمیمگیریهای فردی و اجتماعی خود مشارکت فعالانهتری داشته و احساس مسئولیت بیشتری نسبت به آینده خود و جامعه پیرامونشان پیدا کنند.
این نوع شفافیت و صداقت، نهتنها به تقویت حس مشارکت اجتماعی و مسئولیتپذیری کمک میکند، بلکه در بلندمدت میتواند آن را هم تضعیف کند.
http://www.Yazd-Online.ir/Fa/News/1589381/آیا-شمال-تهران-از-جنوب-این-شهر-شاهد-قطعی-برق-کمتری-است؟