آفتاب یزد: آقای جبلی؛ نکند هالیوود هم جزئی از رسانه ملی است؟!
یکشنبه 6 آذر 1401 - 12:22:14 PM
آخرین خبر تحلیل
|
|
پیام ویژه - آفتاب یزد /متن پیش رو در آفتاب یزد منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست چند روز پیش پیمان جبلی در سخنانی گفته بود: «اینکه برخی میگویند صدا و سیما دچار تنزل مخاطب شده، ادعایی است که باید اثبات شود. مخاطبین صدا و سیما با توجه به تنوع رسانههایی که در دسترس دارند الزاماً شاید رسانه ملی را در قاب آنتن برودکست دنبال نکنند، اما همان برنامهها را در فضای مجازی دنبال میکنند. یکی از شیوههای به روز نشده که متاسفانه هنوز هم ادامه میدهیم، شیوههای نظرسنجی براساس مشاهده آنتن برودکست است. در صورتی که بسیاری از مخاطبین برنامهها را از طریق پلتفرمهای فضای مجازی مشاهده میکنند و این افراد در حقیقت مخاطب رسانه ملی محسوب میشوند منتها رسانه آنها تغییر کرده است.» در این گزارش بنا داریم به واکاوی سخنان این مقام مسئول تلویزیون بپردازیم و این موضوع را مورد واکاوی قرار دهیم که آن عده که معتقدند صداوسیما دچار تنزل مخاطب شده (که خود ما هم جزوشان هستیم) دیگر چگونه باید ادعای خودشان را اثبات کنند؟ 1- سالهاست در حوزه رسانه فعالیت میکنم و در این عرصه بیش از 80 درصد کارهایی که یک فرد رسانهای با آنها سروکار دارد را انجام داده ام، شاید خیلی از متنهایی که به عنوان گزارش یا یادداشت در رسانههای مختلف از من منتشر شده ایراداتی هم داشته باشد، منکر این موضوع نیستم، اما یک چیز روشن است؛ اینکه در طول این چند سال بارها به عملکرد سازمان صداوسیما انتقاداتی داشته و آنها را در قالب یادداشت و گزارش به رشته تحریر درآورده و در صفحه فرهنگی روزنامه منتشر کردهام و بارها روسای سازمان صداوسیما (از محمد سرافراز و عبدالعلی علی عسگری گرفته تا پیمان جبلی) را مورد خطاب قرار دادهام و این موضوع را برای آنها تشریح کردهام که سازمان صداوسیما مانند قطاری که از ریل خارج شده، مسیر اشتباهی را در پیش گرفته و اصرار فراوانی دارد که در این مسیر طی طریق کند. در همان مطالبی که به قلم حقیر سراپا تقصیر نوشته شده، فکتهای مهمی وجود داشته که نشان میدادند که به دلیل همین مسیر اشتباهی که رسانه ملی در پیش گرفته بسیاری از مخاطبانش را از دست داده است، ما حتی بارها در همان گزارشها و یادداشتها به مسئولان تلویزیون راهکار برون رفت از این وضعیت را ارائه کردیم و چشم انداز مسیر درست را به آنها نشان دادیم و خب پر واضح است که رسانهها و هنرمندان و کارشناسان بسیاری هم مثل ما مطالبی را برای روی ریل قرار گرفتن دوباره تلویزیون بیان کردند، اما واکنش مسئولان سازمان صداوسیما چه در دوران محمد سرافراز، چه در دوران عبدالعلی علی عسگری و چه در دوران پیمان جبلی به این مطالب حتی «هیچ» هم نبوده است، تنها کاری که این عزیزان و کارمندان تحت امرشان انجام دادهاند این بوده که فشار پایشان را روی پدال گاز بیشتر کرده و بر سرعت خود افزوده و با شوق و اشتیاق بیشتری مسیر اشتباهی که در پیش گرفته بودند را ادامه دادند. حالا در روزگار کنونی که بیش از یکسال از تکیه زدن پیمان جبلی بر صندلی ریاست سازمان صداوسیما میگذرد ایشان میفرمایند: «موضوع ریزش مخاطب تلویزیون یک ادعاست که باید ثابت شود» به نظر شما معنای این جمله چیست؟ میتوان از آن چند تعبیر مختلف داشت: مثلا اینکه این حرفهایی که درباره ریزش مخاطب بیان میشود، فقط در حد حرف است نه چیزی بیشتر. یا اینکه ما موضوع ریزش مخاطب را قبول نداریم و کاملا واقفیم که کارمان را درست انجام میدهیم به صورتی که مو لای درزش نمیرود. یا اینکه عدهای میخواهند با این حرفها درباره برنامههای صداوسیما سیاه نمایی کنند. یا اینکه هر کسی میتواند نظرش را درباره عملکرد رسانه ملی ارائه کند، کیست که گوش کند؟ یا اینکه افرادی که میآیند و چنین موضوعاتی را درباره ریزش مخاطب تلویزیون بیان میکنند، افراد انگشت شماری هستند که تعدادشان به هزار نفر هم نمیرسد، ما که نمیتوانیم هشتاد میلیون جمعیت را فدای خواسته 1000 نفر کنیم، تلویزیون مال همه است نه فقط مال برخی از افراد، بنابراین خواسته اکثریت باید در نظر گرفته شود، نه خواسته اقلیت و طبق آماری که بر اساس نظرسنجیها انجام شده اکثریت مردم با برنامههایی که از رسانه ملی پخش میشوند موافقند. تعابیر دیگری نیز میتوان از سخن رئیس سازمان صداوسیما داشت، اما اگر بخواهیم از دیدگاه رسانهای این سخنان را مورد بررسی قرار دهیم با دو موضوع مهم مواجه میشویم. اول آنکه اظهارات جناب جبلی عزیز نشان میدهد که ایشان و معاونان و مدیران تحت امرشان اصلا روزنامه نمیخوانند چرا که جدا از گزارشهایی که درباره عملکرد اشتباه رسانه ملی در نشریات دیگر منتشر شده، صفحه فرهنگی آفتاب یزد به کرات درباره موضوع ذکر شده بر اساس فکتها، مطالبی را نوشته و همانطور که بیان کردیم راهکار هم ارائه کرده است، زبان قلم بینوای خود بنده «مو» در آورد از بس که به عملکرد رسانه ملی انتقاد کرد و با هیچ واکنشی مواجه نشد. با این تفسیر باید از آقای جبلی پرسید جناب دکتر دیگر باید به چه زبانی بگوییم که دارید راه را اشتباه میروید، ما در تمام آن گزارشها و یادداشتها به شما و سازمان تحت امرتان این «ادعا» را اثبات کردیم، اما واقعا فایدهاش چه بود؟ وقتی مطالب منتشر شده در روزنامهها و اظهارات بیان شده هنرمندان و حتی مردم در خبرگزاریها و نشریات دیگر را نمیخوانید و یا اگر میخوانید به آنها اهمیت نمیدهید ما چگونه باید به قول شما «ادعا»یمان را اثبات کنیم؟ اصلا تمام فکتها و گزارشها و یادداشتهایی که ما و همکارانمان در رسانههای دیگر منتشر کردهایم را کنار میگذاریم، از همه آنها فاکتور میگیریم. حال به این سوال جواب دهید؛ مگر خود شما چند ماه پیش در دیدار رسمیای که با هنرمندان در مرکز همایشهای بینالمللی سازمان صداوسیما داشتید(اوایل اردیبهشت ماه سال 1401)، جملاتی که در ادامه میآید را بیان نکردید؟ «همه ما، چه شما بهعنوان هنرمند، چه ما بهعنوان مسئولان صداوسیما، باید از خودمان بپرسیم چرا احساس علاقهای که مخاطب به هنرمندان و آثارشان داشت، کاهش یافته است؟ چرا بعضی آثاری که در گذشته با هزینههای کمتر ساخته میشد، ماندگارترند؟ همه ما مقصریم و نمیتوانیم خودمان را تبرئه کنیم. باید از خودمان بپرسیم که چقدر توانستهایم در یک شبانهروز، خوراک خوب به مخاطب بدهیم؟» می شود بگویید این سخنان چه معنایی میدهد؟ شما عملا با این جملات کوتاه بیان (بخوانید اعتراف) کردهاید که مخاطب تلویزیون کاهش یافته است، بدتر از آن بیان کردهاید که خودتان هم در این زمینه مقصرید، به نظر میرسد شما هم مرتکب ادعایی که ما سالهاست داریم بیان میکنیم، شده اید، درست است؟ نکند حالا میخواهید بگویید خودتان هم باید ادعایی که درباره سازمان تحت امرتان داشتید را اثبات کنید؟ و اما بعد... 2- پیمان جبلی در سخنانی که در ابتدای این گزارش از ایشان نقل کردیم، گفته: «افرادی که به تماشای پلتفرمهای اینترنتی مینشینند و از این برنامهها استفاده میکنند هم جزء مخاطبان تلویزیون محسوب میشوند» این سخن کمی ایهام دارد، البته شاید باید بگوییم کمی دو پهلوست. اول آنکه شاید منظور نظر رئیس رسانه ملی مخاطبانی باشند که از طریق تلویبیون برنامههای تلویزیون را نگاه میکنند، اگر اینگونه بنگریم سخن آقای جبلی کاملا درست است، این مخاطبان باید جزء مخاطبان تلویزیون محسوب شوند، اما سوال اینجاست که اساسا چرا یک نفر باید تلویزیون خانهاش که به صورت مجانی برنامه پخش میکند را خاموش کند و برود پول بدهد اینترنت بخرد و از طریق تلویبیون برنامههای تلویزیون را تماشا کند؟ تازه مگر مخاطبان این اپلیکیشن چقدر هستند که جناب جبلی روی آن حساب کرده و استفاده کنندگانش را جزء مخاطبان تلویزیون به حساب آورده است؟ دوم آنکه نکند منظور پیمان جبلی مخاطبان پلتفرمهایی نظیر «نماوا» و «فیلیمو» که هر هفته منتظر قسمت جدید سریالهایی که در شبکه نمایش خانگی تولید میشوند، هستند؟ بالاخره یک جورهایی میتوان آنها را هم جزء مخاطبان تلویزیون به حساب آورد، چرا که نه؟ مگر مجوز پخش سریالهای نمایش خانگی را «ساترا» صادر نمیکند؟ (اگرچه همه ما میدانیم صدور مجوز سریالهای نمایش خانگی بر عهده وزارت ارشاد بود اما به دلایلی که دانستن آنها «جیز» است از چندی پیش بر عهده ساترا «سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر در فضای مجاز» قرار گرفت) بنابراین میتوان مخاطبان پلتفرمهای اینترنتی را هم به عنوان مخاطبان رسانه ملی قلمداد کرد، با این حساب میتوانیم بگوییم هیچ هنرمندی در تلویزیون ممنوع التصویر نیست، چرا که بالاخره اگر این هنرمندان با رسانه ملی همکاری نمیکنند، با شبکه نمایش خانگی که همکاری میکنند، خب بر اساس آنچه پیشتر بیان شد، شبکه نمایش خانگی هم جزئی از سازمان صداوسیما به حساب میآید دیگر، اشتباه میگوییم؟ با این حساب بعید نیست در آیندهای نزدیک سازمانی شبیه «ساترا» ایجاد شود که کارش ارائه مجوز برای فیلمها و سریالهایی که در آنسوی مرزها «هالیوود، بالیوود، نالیوود» تولید میشوند، باشد و خب اگر چنین اتفاقی بیفتد میتوان با سری افراشته و سینهای ستبر بیان کرد که مخاطبان هالیوود و بالیوود و هر سینمای دیگری هم جزء مخاطبان تلویزیون به حساب میآیند. 3- انگار به آقایان بدهکار هم شدیم، در ابتدا قرار بود این ادعا را که مخاطبان رسانه ملی ریزش پیدا کرده اند، اثبات کنیم، حالا به نظر میرسد که باید به فکر این باشیم که اثبات کنیم هالیوود و بالیوود برای خودشان شخصیتی مستقل دارند و مانند پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی جزئی از سازمان صداوسیما به حساب نمیآیند. بالاخره آنها فیلمهایی میسازند که اگر ارگانی مانند «ساترا» بخواهد به آثارشان مجوز دهد باید از اول فیلم تا آخر فیلم مورد ممیزی قرار بگیرد و این یعنی حتی یک فریم از این فیلمها و سریالها مورد تایید ساترا قرار نخواهد گرفت. 4- بنابر آنچه در این گزارش بیان شد میتوان سوال مهمی را مطرح کرد، اینکه اگر مخاطبان پلتفرمهای اینترنتی را هم به نوعی میتوان جزء مخاطبان تلویزیون به حساب آورد و ریزش مخاطبان رسانه ملی را پای این موضوع گذاشت پس عملا چرا باید سازمانی تحت عنوان صداوسیما وجود داشته باشد که مدام گلایه داشته باشد که بودجه نداریم و مدام آگهی بازرگانی و سریالها و فیلمهای تکراری پخش کند و از همه مهمتر اینهمه کارمند داشته باشد؟ بعید نیست اگر وضعیت به همین منوال ادامه یابد تا چند سال بعد همه مردم تلویزیون هایشان را خاموش کنند و از طریق فضای مجازی، به نیازهای فرهنگی شان پاسخ دهند، البته اگر بشود با سرعت لاک پشتی اینترنت ایران در فضای مجازی فیلم و سریال تماشا کرد.
http://www.Yazd-Online.ir/Fa/News/863421/آفتاب-یزد--آقای-جبلی؛-نکند-هالیوود-هم-جزئی-از-رسانه-ملی-است؟!
|