پیام ویژه - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
آمارها نشان میدهد حدود 40 هزار دانشجوی علوم پزشکی نیازمند مداخلات رواندرمانی هستند؛ عددی که نشان میدهد سلامت روان در این گروه به بحرانی جدی تبدیل شده و فقط با برنامههای سطحی قابل حل نیست
بازار ![]()
مریم لطفی| سال 1404، پزشکی در ایران با یک بحران خاموش آغاز شد: موج خودکشی پزشکان و رزیدنتها که در بسیاری موارد رسانهای نشد، اما فشارهای سنگین کاری، رقابتهای ناسالم و کمبود حمایتهای روانی، زندگی جوانترین اعضای جامعه پزشکی را تهدید میکند. در همین بازه زمانی اخیر نیز شتاب بحران آشکار است؛ فقط طی سه هفته گذشته، سه مورد خودکشی پزشکان در رسانهها و شبکههای اجتماعی بازتاب یافت و در کمتر از پنج روز منتهی به انتشار این گزارش، خبر دو مورد خودکشی تازه نیز به اطلاع «شرق» رسیده است؛ نشانهای روشن از آنکه این روند نه استثناهای فردی، بلکه حلقهای از یک زنجیره گسترده و نگرانکننده است. همچنین بررسی منابع خبری، شبکههای اجتماعی و آمار رسمی نشان میدهد دستکم چند مورد مرگ تأییدشده و چندین اقدام به خودکشی در ماههای اخیر رخ داده است؛ رخدادهایی که فراتر از مسائل فردی، نشاندهنده زنجیرهای از فشارهای ساختاری و اجتماعی است که از ورود به دانشگاه تا دوران طرح ادامه دارد. لازم به توضیح است که «شرق» سلسله زمانی خودکشی پزشکان در دو سال گذشته را گردآوری کرده است؛ بااینحال به دلیل محدودیتهای موجود، نبود پوشش رسمی رسانهای برای برخی موارد و حساسیت خانوادههای داغدار نسبت به انتشار جزئیات شخصی، امکان ذکر اسامی و اطلاعات دقیق وجود ندارد؛ بنابراین، این گزارش صرفا بازتابی از نمونههای قابل ردیابی و گزارششده است و قصد آن روشنسازی ابعاد بحران و فشارهای روانی در میان پزشکان جوان است، نه ارائه فهرستی کامل از قربانیان.
آمار رسمی: 7 فوتی و 84 اقدام به خودکشی
بحران سلامت روان در میان دانشجویان علوم پزشکی طی سالهای اخیر ابعاد تازهای پیدا کرده است. مسعود حبیبی، معاون فرهنگی و دانشجویی وزارت بهداشت، در گفتوگویی که خرداد 1404 در شفقنا منتشر شد، اعلام کرد فقط در سال 1403 دستکم هفت دانشجو بر اثر خودکشی جان خود را از دست دادهاند و 84 نفر دیگر نیز اقدام به خودکشی کردهاند که ناکام مانده است. علاوه بر این، بنا بر آمار رسمی، بیش از هزار نفر از دانشجویان و دستیاران در همین سال افکار خودکشی را تجربه کردهاند. حبیبی با اشاره به اینکه میانگین جهانی خودکشی منجر به مرگ 9 نفر در هر 100 هزار نفر جمعیت است، تأکید کرد که این عدد در آمریکا 14 و در ایران هشت نفر است. به گفته او براساس آمار غربالگری، حدود 40 هزار دانشجوی علوم پزشکی نیازمند مداخلات رواندرمانی هستند؛ عددی که نشان میدهد سلامت روان در این گروه به بحرانی جدی تبدیل شده و فقط با برنامههای سطحی قابل حل نیست.
زنجیرهای از فشار و فقدان حمایت
هادی یزدانی، پزشک و تحلیلگر نظام سلامت، در گفتوگو با «شرق» توضیح میدهد که بیش از دو سال است روی موضوع خودکشی پزشکان متمرکز شده و بهطور میدانی دادههایی را جمعآوری کرده است. او میگوید: «در دو، سه مورد اخیر، ما با پروندههایی مواجه شدیم که به نظر میرسید علت اصلی خودکشی مسائل شخصی و فردی بوده است، نه الزاما مشکلات صنفی یا شغلی. برای نمونه، یکی از این قربانیان، دانشجوی پزشکی ورودی 95 دانشگاه تهران بود و سال گذشته هم مورد مشابهی اتفاق افتاده بود». یزدانی تأکید میکند که باید به این نکته توجه داشت: «پزشکان نیز مانند سایر اقشار جامعه ممکن است با اعتیاد، بیماریهای جسمی، مشکلات اخلاقی یا بحرانهای خانوادگی مواجه شوند و خودکشی فقط به مسائل شغلی محدود نمیشود. با این حال، از سال 1398 واژه «خودکشی پزشکان» به عنوان یک مفهوم مستقل وارد ادبیات عمومی و رسانهای شد».
نقطه آغاز: مرگ رزیدنت جوان تهرانی
او یادآوری میکند که این بحث نخستینبار با مرگ یکی از رزیدنتهای دانشگاه تهران در سال 1398 علنی شد؛ رزیدنتی که اهل چهارمحالوبختیاری بود و پیکرش داخل خودرو پیدا شد. خانوادهاش دلیل فوت را سکته یا گازگرفتگی عنوان کردند، اما شواهد حاکی از خودکشی بود. همان زمان، فیلمها و گزارشهایی منتشر شد که موضوع را به سطح رسانهها کشاند.
پس از آن، با مرگ رزیدنت رادیولوژی دانشگاه تبریز، این ماجرا ابعاد تازهای یافت. او از نخبگان علمی کشور بود و رتبهای تکرقمی در کنکور داشت. خودکشی او ضربه بزرگی برای جامعه پزشکی و دانشگاهی محسوب میشد.
تفکیک سهگانه در تحلیل خودکشیها
یزدانی میگوید برای تحلیل این پدیده، باید میان سه گروه تفکیک قائل شد: «اول، خودکشی رزیدنتها که بیشتر با فشارهای آموزشی و کاری گره خورده است. دوم، خودکشی پزشکان شاغل که به مسائل صنفی، درآمدی یا مشکلات محیط کار مرتبط است. سوم، خودکشی دانشجویان پزشکی که در سالهای اخیر نیز مواردی از آن گزارش شده و بخشی از آن ناشی از نگرانیهای آینده شغلی است». به باور او، این دستهبندی کمک میکند ریشههای بحران بهتر دیده شود و بتوان برای هر سطح، راهکارهای مشخصی در نظر گرفت. یزدانی به افزایش ظرفیتهای غیرمنطقی دانشگاهها نیز اشاره میکند و میگوید: «دانشجویان تصور میکنند وارد بهشتی از پزشکی میشوند، اما با ورود به واقعیت با خلأهای آموزشی و مسئولیتهای سنگین مواجه میشوند. هر خطای کوچک یا تصمیم حرفهای میتواند هزینههای سنگینی برایشان همراه داشته باشد، چه از نظر مالی و چه از نظر روانی».
خودکشیهای سریالی 1400
یزدانی ادامه میدهد: «در سال 1400 با موجی از خودکشیهای سریالی مواجه شدیم. آمارها از 14 یا 15 مورد بهصورت قطعی سخن میگفتند. هرچند آمار رسمی وزارت بهداشت فقط بخشی از این موارد را تأیید کرد، اما ما به عنوان فعالان حوزه رسانه و سلامت میدانیم که تعداد واقعی بیشتر بوده است». از آن زمان، به گفته او، اصطلاح «خودکشی پزشکان و رزیدنتها» بهطور رسمی در ادبیات مسئولان نیز جا باز کرد. حتی در یکی از سخنرانیهای محمدرضا ظفرقندی، رئیس وقت سازمان نظام پزشکی، در مجلس شورای اسلامی، بحث «برنامهریزی برای کاهش و پیشگیری از خودکشی پزشکان» مطرح شد. این پزشک توضیح میدهد که این موارد بهصورت زنجیرهای رخ میداد: «این فشارها عمدتا ناشی از ساعات کاری غیرانسانی، سیستم پادگانی آموزش پزشکی و سلسلهمراتب سختگیرانه است». او اضافه میکند: «سال اول رزیدنتی، برخی افراد بیش از 15 شیفت پشت سر هم دارند؛ یعنی شش صبح امروز تا شش عصر فردا بدون توقف. حتی با کاهش سقف شیفتها به 12، فشارها و سلسلهمراتب تحقیرآمیز پابرجاست. دانشجویان سال پایین تحت فشار رزیدنتهای بالاتر قرار میگیرند و این چرخه ادامه پیدا میکند. برخی رزیدنتها مجبور میشوند برای اشتباهات کوچک، مجازاتهای غیرانسانی مثل 48 ساعت محرومیت از خواب و محدودیت در حرکات داشته باشند. مثلا اینکه اجازه ندارند 48 ساعت از یک محوطه یک متر در دو متر خارج شوند».
رقابتهای مسموم و فقدان آموزش
یزدانی به فقدان آموزش اصولی و رقابتهای ناسالم هم اشاره میکند: «برخی استادان، دانشجویان و رزیدنتها را رقیب میبینند و این باعث ایجاد محیطی خصمانه میشود. امتحانات سخت و غیرمنطقی، لولینگهای بیقاعده و رفتارهای تحقیرآمیز میان همدورهها، فشارهای روانی را افزایش میدهد و بستر اختلالات روانی و خودکشی را فراهم میکند».
او به نمونههای واقعی از بحرانها و فشارها اشاره میکند: «یک دختر از خانوادهای با نفوذ سیاسی مجبور شد برای رزیدنتی به شهری دیگر برود. او تنها بود و هیچ حمایتی نداشت؛ در نهایت فشارهای خانواده و سیستم باعث شد اقدام به خودکشی کند. یا درمورد رزیدنتهای مرد، چند مورد خودکشی و اقدام به خودکشی در سالهای اخیر به دلیل ترکیبی از فشارهای شغلی، انتظارات بالای خانواده و مشکلات شخصی اتفاق افتاده است». یزدانی تأکید میکند که فشارهای اجتماعی و دخالت خانوادهها نیز عامل مهمی است: «مواردی داشتیم که خانوادهها با اصرار خود، دانشجویان را به شهر یا رشتهای مجبور میکردند که با شرایط فردی آنها همخوانی نداشت».
زنجیره فشارهای سیستماتیک
این تحلیلگر حوزه پزشکی تأکید میکند که بسیاری از این موارد نتیجه فشارهای ساختاری و نهادینهشده در نظام آموزش پزشکی است و میتوان با اصلاح قوانین و آییننامهها، بخش عمدهای از این بحران را کاهش داد. او میگوید: «موارد متعدد از خودکشی را میتوانم دانهدانه مثال بزنم؛ حتی پزشکان متخصصی که کاملا واجد صلاحیت بودهاند، تحت فشارها جان خود را از دست دادهاند».
یزدانی به مواردی اشاره میکند که قوانین و ساختار وزارت بهداشت عامل مستقیم حادثه بودهاند: «پرستو بخشی، پزشکی که پدر و مادرش را از دست داده بود و افسردگی شدیدی داشت، تحت فشار نظام آموزشی مجبور به گذراندن طرح شد و بهوضوح میشد از طریق مدیریت درست شرایط، جان او را حفظ کرد». او ادامه میدهد: «خانم دکتر قلبی در لرستان، در فروردین پارسال خودکشی کرد. این موارد فقط مسئله فردی نبود، بلکه فشارهای ساختاری و سوءمدیریت در توزیع نیروها و کنترل شرایط کاری نیز نقش داشت». یزدانی به دیگر نمونهها نیز اشاره میکند: «خانم دکتر آلسعیدی، دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران که خانوادهای سطح بالا داشت، بر اثر فشارهای روانی و یأس فلسفی اقدام به خودکشی کرد. پزشکی در یزد که سابقه طلاق و فشارهای گروه کاری داشت، در سال گذشته خودکشی کرد».
یزدانی به نحوه برخورد با متخصصان در مناطق محروم نیز اشاره میکند: «در خرمآباد، برخی بزرگان علمی با پزشکان مثل رزیدنتهای پایینرده رفتار میکنند. نمونهای که در مورنینگ رخ داد، یکی از پزشکان شناختهشده این منطقه برگه اکو یک پزشک را پاره و او را تحقیر میکند. این سلطهگری و رفتارهای غیرحرفهای در مناطق مختلف باعث فشار روانی شدید شده است». او به محدودیتهای مالی و فشارهای طولانی شیفتها هم اشاره میکند: «رزیدنتها با درآمد اندک، بیش از 300 تا 400 ساعت کار در ماه دارند. هرچند دریافتیها نسبت به گذشته افزایش یافته، اما حجم کار و انتظارات جامعه باعث فشارهای شدیدی است. حتی در خرید هدیه یا انجام امور روزمره، انتظارات متفاوت و غیرواقعی فشار مضاعف ایجاد میکند». او معتقد است با تغییرات هدفمند در قوانین و آییننامهها میتوان از بسیاری از این موارد پیشگیری کرد. مثلا اصلاح نظام توزیع نیروها، بازخواست مسئولان دانشگاهها در موارد خودکشی دانشجویان و رزیدنتها و ایجاد سیستمهای حمایتی مؤثر. یزدانی در پایان تأکید میکند: «وزارت بهداشت و دانشگاهها باید مسئولیتپذیر باشند. وقتی دانشجو یا رزیدنتی بر اثر فشارهای محیطی یا ساختاری خودکشی میکند، مسئولان باید بهسرعت اقدامات اصلاحی انجام دهند، نه اینکه با برچسبگذاری یا سرپوشگذاشتن، مسئله را نادیده بگیرند. اصلاح قوانین و نظارت دقیق میتواند شرایط را عادلانهتر کرده و از بروز موارد مشابه جلوگیری کند».
فشار طرحهای اجباری
پس از پایان تحصیل، مردان پزشک اگر از خدمت سربازی معاف نباشند، باید به خدمت نظام وظیفه بروند و زنان و مردان معافشده نیز ملزم هستند دو سال دوره طرح اجباری را در نقاط تعیینشده توسط وزارت بهداشت بگذرانند. این طرح اگرچه با هدف جبران کمبود نیرو در مناطق محروم طراحی شده، اما سالهاست به عنوان یکی از سختترین و پرچالشترین مراحل زندگی حرفهای پزشکان جوان شناخته میشود. بسیاری از پزشکان تفاوت چندانی میان «سربازی اجباری» و «طرح پزشکی» قائل نیستند. ناصح محی، متخصص مغز و اعصاب که دوره طرح خود را در مناطق مرزی گذرانده است، در گفتوگو با «شرق» تجربهاش را اینگونه روایت میکند: «انتخاب محل خدمت در اختیار پزشک نیست و این اجبار، زمینهساز فشارهای سنگین روانی برای جوانانی میشود که تازه از یک دوره تحصیلی طاقتفرسا بیرون آمدهاند». او این اجبار را یکی از دلایل مهم افزایش آمار اقدام به خودکشی و خودکشی موفق در میان پزشکان میداند.
به گفته این پزشک، مشکلات طرح فقط به اجبار در انتخاب مکان خلاصه نمیشود؛ پزشکان جوان در بسیاری مواقع به مناطقی فرستاده میشوند که هیچ شناختی از فرهنگ، شرایط اجتماعی یا حتی وضعیت زیرساختی آن ندارند. دوری از خانواده، نداشتن امکان همراهی همسر و فرزندان برای پزشکان متأهل، نبود پانسیون و مسکن مناسب و حتی شرایط غیرانسانی زندگی -از خانههای فرسوده گرفته تا قطعی آب و برق و عدم دسترسی به امکانات رفاهی- ازجمله مواردی است که فشار مضاعفی بر آنها وارد میکند. این فشارها در حالی است که دستمزدهای پایین، پرداختهای با تأخیر چندماهه یا حتی یکساله، انگیزه و توان ادامه کار را بیش از پیش کاهش میدهد.
محی تأکید میکند که تراکم این مشکلات میتواند پزشک را به نقطهای برساند که هیچ راهی جز آسیبزدن به خود نبیند. او به نمونههایی اشاره میکند؛ ازجمله خودکشی پرستو بخشی، پزشک طرحی در لرستان که بنا بر گزارش همکارانش تحت فشار وظایف غیرقانونی و شرایط طاقتفرسای کاری قرار داشت. به گفته این متخصص نورولوژی، مواردی که رسانهها به آنها پرداختهاند فقط بخش کوچکی از واقعیت را نشان میدهد. در کنار خودکشیهای منجر به مرگ که علنی میشوند، بارها پزشکان در دوران طرح در مراکز روستایی اقدام به خودکشی کردهاند که در نهایت نجات یافتهاند. این موارد ناموفق اما آسیبهای روانی و اجتماعی شدیدی برای فرد و خانوادهاش به جا میگذارد و چرخهای از ناامیدی و فشار را تشدید میکند. محی تجربه شخصیاش را چنین بازگو میکند: «در روستاهای کوهستانی کردستان بارها شاهد مسدودشدن جادهها در برف سنگین بودم و بیماران اورژانسی یا زنان باردار در مسیر درمان ماندهاند. در چنین شرایطی، پزشک با حداقل امکانات و حداکثر استرس دست به کار میشود و حتی در صورت موفقیت، بار روانی سنگینی بر دوش او باقی میماند». به گفته او: «وقتی چنین فشاری با کمبودهای معیشتی و نبود حمایتهای روحی ترکیب میشود، پزشک به تدریج خود را در موقعیتی میبیند که نه امکان خروج دارد و نه توان ادامهدادن». این روایت نشان میدهد که خودکشی پزشکان فقط یک واقعه فردی نیست، بلکه محصول ساختاری است که پزشک جوان را از همان آغاز کار در چرخهای از فرسایش روانی، فشار اجتماعی و محرومیت معیشتی قرار میدهد.
خودکشی زنان پزشک بیش از مردان
براساس گزارشهای رسمی و اظهارات کارشناسان، وضعیت سلامت روان در میان دستیاران تخصصی و پزشکان زن در ایران بحرانیتر است. وحید شریعت، رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران، در اواخر سال 1402 اعلام کرد در یک سال گذشته دستکم 16 دستیار تخصصی خودکشی کردهاند. او یادآور شد که وزارت بهداشت آمار دقیقتر و بیشتری از این موارد در اختیار دارد، اما این اطلاعات محرمانه نگه داشته میشوند و بهطور عمومی منتشر نمیشوند.
نازیلا شاهمنصوری، روانپزشک، در شهریور 1403 با تحلیل دادههای موجود به خبرآنلاین گفته بود که فشار روانی بر پزشکان زن بهمراتب بیشتر است. به گفته او، در میان 13 مورد خودکشی ثبتشده در سال گذشته، 11 نفر زن بودهاند. این در حالی است که در جامعه عمومی، خودکشی منجر به مرگ در مردان از زنان بیشتر است. او گفته است که پزشکان زن حدود 120 درصد بیشتر از جمعیت عمومی زنان افکار خودکشی را تجربه میکنند، درحالیکه این درصد برای پزشکان مرد 40 درصد است. این آمار نشان میدهد زنان پزشک به دلیل فشارهای کاری، مسئولیتهای چندگانه و چالشهای اجتماعی و حرفهای، در معرض آسیبهای روانی شدیدتری هستند و ضرورت اقدامات پیشگیرانه و حمایتهای مؤثر در سطح وزارت بهداشت و دانشگاههای علوم پزشکی بیش از پیش احساس میشود.