چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۴
یادداشت

تاوانی که نخل‌ها دادند و صدایی که شنیده نشد

تاوانی که نخل‌ها دادند و صدایی که شنیده نشد
پیام ویژه - جمهوری اسلامی /متن پیش رو در جمهوری اسلامی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست مهدی قمشی-استاد دانشگاه شهید چمران اهواز| از زمان نوجوانی ...
  بزرگنمايي:

پیام ویژه - جمهوری اسلامی /متن پیش رو در جمهوری اسلامی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مهدی قمشی-استاد دانشگاه شهید چمران اهواز| از زمان نوجوانی می‌دانستم که این درخت نزد مردم خوزستان از احترام زیادی برخوردار است. درخت نخل و یا همان خرما را می‌گویم. خوزستانی‌ها این درخت را متمایز از سایر درختان می‌دانند نمی‌گویم قداست دارد امّا با آن مانند یک انسان رفتار می‌کنند و جانش مانند جان یک انسان حرمت دارد، با آن حرف می‌زنند و اعتقاد راسخ دارند که این درخت نجیب صدای آنها را می‌شنود. مثلاً دیده بودم که از درخت نخلی که ثمره خوبی داده تشکر و قدردانی می‌کنند و یا درخت نخلی که وقت ثمر دادنش رسیده بود ولی ثمر نمی‌داد، در وقت شکوفه صاحبش روبرویش می‌ایستاد و با صدای بلند نخل را تهدید می‌کرد که چنین و چنان. اگر خاطرتان باشد بعد از وقوع حادثه ناگوار متروپل در آبادان وقتی برای تخریب و آوار‌برداری متروپل، خانه‌های اطراف متروپل را تخریب می‌کردند تنها یک درخت در بین خرابه‌ها از تخریب مصون ماند و آن تک درخت نخلی بود که در یکی از خانه‌های اطراف متروپل جا داشت. همه ماشین آلات تخریب و آوار‌برداری زحمت خود را چند برابر کرده بودند ولی حاضر به آسیب رساندن به این نخل نشدند. باز یادم هست وقتی جاده پل پنجم اهواز از میان محوطه دانشگاه شهید چمران عبور کرده بود و دانشگاه قصد داشت محل درب ورودی شمالی دانشگاه را اصلاح کند مسئولان دانشگاه به ناچار مجبور به قطع چند درخت خرما بودند تا مسیر باز شود. مسئول فضای سبز دانشگاه می‌گفت به‌رغم توجیه همه باغبان‌ها که دانشگاه مجبور به این کار است امّا در روز انجام کار همه باغبان‌ها که قرار بود در این کار کمک نمایند مرخصی گرفته و حاضر به این کار نشدند. وی توضیح می‌داد که باغبان‌های ما (که اغلب عرب هستند) بریدن درخت نخل و درخت کُنار برایشان حکم قتل نفس را دارد و هیچگاه حاضر به چنین کاری نمی‌شوند. و برای همین علی‌رغم همه درختان و گیاهان واحد شمارش نخل‌ها، نفر است یعنی درست مثل انسانها. دانشگاه برای انجام این کار تا روزهای متمادی مشکل داشت و سرانجام این کار توسط کارگران غیر خوزستانی و بدور از چشم باغبانان دانشگاه انجام شد.
با ذکر این ماجراها به عنوان مقدمه، می‌خواهم جایگاه و حرمت این درخت را نزد خوزستانی‌ها بیان کرده باشم که چگونه ریشه در فرهنگ آنها دارد. درخت خرما که خود از زیبایی ویژه‌ای برخوردار است در استان‌های جنوبی کشور رشد می‌کند و محصولش یعنی رطب و خرما -که در جهان نیز از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است- برداشت می‌شود و ایران از این حیث دارای رتبه سوم جهانی است. خوزستان در بین استان‌های کشورمان با 43000 هکتار کشت خرما مقام دوم کشوری بعد از سیستان و بلوچستان را داراست و مکان اصلی کشت آن در استان خوزستان شهرهای جنوبی استان است که زمانی 6 میلیون نخل را در خود جای داده بود. امّا جنگ تحمیلی نصف آنها را از بین برد.
بعد از جنگ نوبت به فشار خشکسالی‌ها رسید که به صورت طبیعی می‌آمدند و می‌رفتند و مشکل خاصی را برای نخیلات ایجاد نمی‌کردند. امّا این بار عدم مدیریت صحیح خشکسالی‌ها و کاهش آورد رودخانه در پایین دست کارون کار دست نخیلات داد و در 20 سال اخیر حدود یک میلیون نخل دیگر را از ما گرفته است و اکنون تنها دو میلیون نخل باقی مانده‌اند. می‌دانید چرا بار نابسامانی خشک سالی‌ها بر این درخت مظلوم خراب شده است؟ چون در پایین دست‌ترین نقطه کارون که تنها منبع آبیاری آنهاست قرار گرفته‌اند. چون در وقت خشکسالی و کم آبی وقتی مدیریت منابع آب به درستی اعمال نمی‌گردد، انتقال آبها به خارج از حوضه نه تنها کاهش نمی‌یابند بلکه افزایش نیز می‌یابند. چون نقاط بالا دست سهم خود را کامل بر می‌دارند و حتی در خود استان خوزستان نه الگوی کشت پُر مصرف آب تغییر می‌کند و نه کشت و صنعت‌ها، کنترلی بر مصرف آب خود اعمال می‌کنند. نتیجه این می‌شود که آب یا به پایین دست رودخانه می‌رسد و یا نمی‌رسد. پس سرنوشت نخل‌های در پایین دست‌ترین نقطه رودخانه بسته به کارآمدی یا ناکارآمدی حکمرانی آب کشور است که متأسفانه اغلب اوقات از نوع ناکارآمدی است و نتیجه آن از قبل معلوم است، خشکی و شوری آب و حاصل آن می‌شود مرگ یک میلیون نخل دیگر.
بله قبول داریم که سال آبی گذشته با 60 درصد بارندگی نسبت به متوسط سالیانه بلند مدت، سال بسیار خشکی برای کشورمان بود امّا چرا با عدم مدیریت صحیح منابع آبی سال 02-03 و عدم مدیریت صحیح کم آبی سال 03-04 که در شهریور ماه به پایان رسید، همه فشار و بار کم آبی باید بر پایین دست کارون و نخیلات تحمیل گردد و پنج ماه، نخیلات جنوب استان در بدترین
شرایط کمی و کیفی آب، تنها گذاشته شوند و صدمه جبران ناپذیری بر آنها وارد گردد؟ متأسفانه به اعتراضات و درخواست‌ها بی‌توجهی شد و در مرگ هزاران نخل خود را به بی‌خیالی زدند تا فصل آبیاری آنها تمام شود.
گرچه در وقت تشنگی و دسته و پنجه نرم کردن نخل هایمان با مرگ، کسی در خارج از نخلستان صدایی از این درخت مظلوم نشنید ولی من مطمئن هستم باغ‌داران و روستائیان که با این درختان ارتباط عاطفی دارند، آه و ناله‌های این درختان را شنیده‌اند و با آنان هم آوا شده‌اند. بخوبی می‌فهمم که باغداران چه عذاب وجدانی را تحمل کرده‌اند. و چگونه مرگ هزاران نخل، آنها را داغدار و عزادار کرده بود. اکنون مانده‌ام که بعد از این واقعه آیا پیام نخل‌های سوخته و جان داده به بیرون از نخلستان‌ها نیز رسیده است؟ آیا نفیر مرگ همچنان باید بر نخلستان هایمان طنین انداز باشد؟ منتظر تمام شدن خشک سالی‌ها نیستیم امّا مسئله اصلی این است که آیا سیاست‌ها و نگاهمان به حقوق پایین دست و حقآبه‌داران اصلی و تاریخی آب کارون و حقوق نخیلات تغییر خواهد کرد؟ و آیا ارزش حفظ جان نخیلات باقی مانده، گرامی داشته خواهد شد.
بازار


نظرات شما