پیام ویژه - ایران / «کاغذ؛ کالایی که هنوز هم «سفید» نیست!» عنوان یادداشت روز در روزنامه ایران به قلم عبدالرحیم سعیدی راد است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
این روزها بازار کاغذ به یکی از پرچالشترین بخشهای اقتصادی کشور تبدیل شده است؛ بازاری که نوسان مداوم قیمت، وابستگی شدید به واردات و نبود یک سیاست پایدار حمایتی، آن را به مسألهای راهبردی برای نشر، مطبوعات و آموزش تبدیل کرده است. ماجرا از اینجا شروع شد که دوستی پرسید: «در این اوضاع گرانی کتاب، میدانی که ایران کتابهای درسی بعضی از کشورهای منطقه را چاپ میکند؟» گفتم نه! و توضیح داد: «ایران به دلیل قیمت مناسب، ظرفیت بالای چاپخانههای صنعتی و تجربه طولانی در تولید کتاب، یکی از مراکز مهم چاپ کتابهای درسی و بعضاً غیر درسی برای کشورهای منطقه شده است. بسیاری از کشورها مانند افغانستان و عراق و برخی کشورهای آسیای میانه به دلیل کمبود چاپخانه صنعتی، مشکلات تأمین کاغذ و کیفیت پایین چاپ، ترجیح میدهند کتابهای درسی خود را در ایران چاپ کنند. البته این فعالیتها برای ایران مزایای اقتصادی و فرهنگی هم دارد؛ از جمله افزایش درآمد صنعت چاپ، فعال شدن ظرفیت خالی کارخانهها و تقویت جایگاه فرهنگی کشور در منطقه.» اما آیا بهراستی این کار منجر به گرانی کاغذ و بالا رفتن قیمت کتاب و دفتر و روزنامه نخواهد شد؟
گفته میشود ایران سالانه حدود 350 تا 450 هزار تن کاغذ تحریر مصرف میکند، درحالی که تولید داخلی حدود 120 تا 150 هزار تن از این نیاز را پاسخ میدهد. نتیجه آنکه کشور ناچار است 200 تا 250 هزار تن کاغذ وارد کند؛ وارداتی که تحت تأثیر نرخ ارز، سهمیهبندی و مقررات، بستری برای رانت و نوسان دائمی قیمت شده است. دولت در سالهای 1397 تا 1400 با اختصاص ارز 4200 تومانی سالانه بیش از 100 میلیون دلار یارانه به واردات کاغذ پرداخت کرده است. اما این سیاست بهجای کاهش قیمت، به ایجاد بازار دو نرخی، توزیع غیرشفاف و افزایش رانت ختم شده است. با حذف ارز ترجیحی، واردات به بازار نیمایی منتقل شد و قیمت کاغذ طی دو سال 5 تا 7 برابر افزایش یافته است.
در سوی دیگر، تولید داخلی کاغذ بهدلیل فرسودگی ماشینآلات، کمبود خمیر کاغذ و ضعف فناوری سفیدسازی قادر به رقابت با نمونههای خارجی نیست و بخش زیادی از ظرفیت کارخانهها، به تولید کاغذ بستهبندی اختصاص یافته است. به عنوان مثال کارخانههای بزرگ مانند مازندران و پارس، عمدتاً با تجهیزات قدیمی فعالیت میکنند که استهلاک بالایی دارند. دیگر اینکه کشور ما بهدلیل محدودیت جنگلهای صنعتی، ناچار است خمیر کاغذ را از روسیه، کانادا، برزیل و اندونزی یا سایر کشورها وارد کند. خلاصه اینکه متأسفانه کاغذ داخلی از نظر سفیدی، دوام و استاندارد چاپ، توان رقابت با نمونههای خارجی را ندارد. در این زمینه شرکتهای دانشبنیان باید به کمک این صنعت مهم و ضروری بیایند و چارهای بیندیشند یا طرحی نو دراندازند.
بدون شک از گرانی کاغذ، واسطهها و واردکنندگان کاغذ سود میبرند، اما ناشران، مطبوعات، دانشآموزان و مخاطبان کتاب و مصرفکنندگان نهایی کاغذ متضرر میشوند. شمارگان بسیاری از کتابها به زیر 200نسخه رسیده و بسیاری از روزنامهها مجبور به کاهش صفحات شدهاند و این یعنی حرکت به سمت نسخههای دیجیتال.
بازار ![]()
حرف آخر اینکه؛ به نظر میرسد که راهحل پایدار در این زمینه، نه در بازگشت یارانه واردات کاغذ، بلکه در انتقال حمایتها به تولیدات داخلی، نوسازی کارخانهها، شفافسازی کامل زنجیره واردات و توزیع و ایجاد سازوکار کشف قیمت شفاف است. به احتمال زیاد در این صورت است که بازار کاغذ میتواند به زیرساختی قابل اتکا برای نشر و فرهنگ تبدیل شود.