پیام ویژه - زومیت / بیش از یک دهه است که The Elder Scrolls V: Skyrim به عنوان یکی از تاثیرگذارترین بازیهای نقشآفرینی تاریخ شناخته میشود. این بازی با معرفی جهانی که بازیکن در آن آزادی عمل مطلق داشت، نسلی از بازیهای جهانباز را تعریف کرد؛ اما اکنون که انتظارات برای The Elder Scrolls VI به اوج رسیده، بازگشت به همان فرمول قدیمی میتواند خطرناک باشد.
نوستالژی میتواند فریبنده باشد. اگرچه اسکایریم نقش عظیمی در تحول بازیهای نقش آفرینی و جهان باز ایفا کرد، اما گذر زمان ترکهایی را در ساختار آن نمایان کرده است. بازیکنان امروزی سبک نقشآفرینی دیگر فقط به دنبال آزادی عمل نیستند، بلکه «معنا» را در دل این آزادی جستجو میکنند. اگر نسخه ششم تنها فلسفه اسکایریم را بدون بازنگری در نقاط ضعفش گسترش دهد، ممکن است دنیایی خلق کند که اگرچه وسیع و تحسینبرانگیز است، اما در باطن توخالی و کمعمق احساس میشود. بزرگترین نقطه ضعف اسکایریم دقیقاً همان چیزی بود که آن را مشهور کرد: آزادی مطلق به قیمت قربانی شدن عمق در روایت.
بازار ![]()
بزرگترین نقد وارد بر اسکایریم این است که آزادی بیحدومرز آن باعث شده تا روایت داستان و جهان بازی کمعمق شود. در اسکایریم، شما میتوانید رئیس تمام انجمنها شوید، جنگ داخلی را به نفع یکی از طرفین تمام کنید و همزمان اژدها زاده ناجی جهان باشید، اما بازی همچنان با شما مثل یک غریبه بینامونشان برخورد میکند. این موضوع بهویژه در خط داستانی انجمنها و جنگ داخلی مشهود است؛ جایی که بازیکن بدون داشتن مهارت جادویی خاصی رئیس کالج وینترهولد میشود یا با وجود پایان دادن به جنگ، تغییر ملموسی در زندگی روزمره مردم و ساختار شهرها نمیبیند. این رویکرد شاید ارزش تکرار بازی را بالا برد، اما ضربه مهلکی به تأثیرگذاری داستان زد. وقتی همه میتوانند همه چیز باشند، هیچ دستاوردی حس واقعی «موفقیت» را منتقل نمیکند.
در دوران مدرن بازیهای نقشآفرینی، عناوینی مانند Baldur’s Gate 3 نشان دادهاند که بازیکنان خواهان تاثیرگذاری واقعی تصمیماتشان بر جهان بازی هستند. The Elder Scrolls VI باید ساختاری را بپذیرد که در آن انتخابها درها را باز کنند، اما درهای دیگری را هم ببندند. بتسدا باید از رویکرد «همه چیز برای همه کس» فاصله بگیرد و به سمت طراحی ماموریتهای انحصاری و متقابل برود؛ جایی که پیروزی یک جناح سیاسی، اقتصاد و اتحادهای شهرها را برای همیشه تغییر دهد و بازیکن مجبور باشد با عواقب انتخابهایش زندگی کند.
یکی دیگر از نقدهای همیشگی به بازیهای بتسدا، این است که «به وسعت اقیانوس، اما به عمق یک چاله» هستند. شما در اسکایریم میتوانید عضو دزدان باشید، به گرگینهها ملحق شوید، به خون آشامهای باستانی بپیوندید، ازدواج کنید یا حتی صاحب فرزند شوید، اما با وجود متعدد بودن این فعالیتها، عمق خاص یا عواقب اجتماعی زیادی برای آنها تعریف نشده است. برای موفقیت نسخه ششم، بتسدا باید سیستمهای کمتر اما پیچیدهتری را در اولویت قرار دهد. شهرها باید از نظر فرهنگی و سیاسی متمایز باشند، NPCها باید ضمن پویاتر شدن، اقدامات بازیکن را فراتر از یک ماموریت خاص به خاطر بسپارند، فعالیتها باید معنی و عمق مهمی را به جهان اضافه کنند و اتفاقات بازی و اعمال گیمر باید بر دیالوگها و شهرت بازیکن تاثیر بگذارد.
موفقیت The Elder Scrolls VI در گرو این است که آیا بتسدا صدای طرفداران و تحولات دهه اخیر را شنیده است یا خیر. بازیکنان خواهان محتوای کمتر نیستند، بلکه محتوای «بهتر» میخواهند؛ دنیایی که در آن انتخابها وزن دارند و هویت شخصیت اصلی توسط اعمالش تعریف میشود، نه صرفاً با پر کردن چکلیست تمام مأموریتهای موجود در بازی.