گاردین: کشورهای عرب خلیج فارس نمیتوانند جنگ غزه را متوقف کنند
بين الملل
بزرگنمايي:
پیام ویژه - ایسنا /روزنامه انگلیسی در گزارشی با زیر سوال بردن دستاوردهای سفر رئیس جمهور آمریکا به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، از عدم توانایی آنها برای توقف جنگ علیه غزه انتقاد کرد.
به گزارش ایسنا، «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا هفته گذشته در سفر منطقهای خود به کشورهای حاشیه خلیج فارس، شامل عربستان، امارات متحده عربی و قطر رفت و با استقبال گرم سران این کشورها روبرو شد. او تحریمها علیه سوریه را لغو کرد تا این کشور شروع تازهای داشته باشد و از معماری مجلل کاخها سلطنتی آنها تعریف و تمجید کرد. او در یکی از کاخهای قطر گفت که «بهعنوان یک فرد در حوزه ساختوساز، این سنگ مرمر بینقص است».
گاردین نوشته است: «ترامپ هرگز تا این حد، آنطور که آرزویش را دارد، مورد توجه قرار نگرفته بود. شرایطی که در آن، ثروت حاکمان، قدرت رهبری سلطنتهای مطلقه، تلاش حسابشده آنها برای نشان دادن عناصر شرقی خود و چاپلوسی بیش از حد آنها او را احاطه کرده بود. همان مردی که در دوره اول ریاست جمهوری خود ممنوعیت ورود مسلمانان را تصویب کرد، در این سفر در مساجد قدم میزد و مسیر رادیکال حاکم جدید سوریه به قدرت را نادیده میگرفت. ترامپ او را مردی خوشتیپ و جذاب توصیف کرد که گذشته سختی داشته است! دعوت او برای به رسمیت شناختن نقش جدید کشورهای خلیج فارس، چه به عنوان قدرتهای سیاسی و چه اقتصادی و تاثیر واقعی آنها در مورد آنچه سوریه در حال حاضر به آن نیاز دارد، بسیار آزارنده و جانفرسا است.

بازار

با این حال، رویکرد او نشان میدهد دولتهای قبلی آمریکایی تا چه اندازه متزلزل و متناقض بودهاند. جو بایدن، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده زمانی قول داد که به دلیل نقش دولت عربستان در قتل جمال خاشقجی، روزنامهنگار مخالف سعودی و جنگ یمن، موضع سختی علیه این کشور اتخاذ کند اما سپس به نظر رسید که آن را فراموش کرده یا متوجه شده است که نمیتواند به آن عمل کند. از ترامپ، چنین سیگنالهای متناقضی وجود ندارد. او میگوید که " alt="پیام ویژه" width="100%" />
دموکراتها در حالی که بهطرز شرمآوری در اجرای استانداردهای حقوق بینالملل کوتاهی میکردند، تنها درباره آن سخنرانی میکردند اما ترامپ بهطور کلی از تظاهر به حقوق بینالملل دست میکشد و با این کار به این نمایش که ایالات متحده همیشه یک بازیگر با فضیلت در منطقه بوده است، پایان میدهد. نتیجه آن؛ سوداگری افراد برابر، معاملات میلیارد دلاری و بدهبستانهای آشکار است.
برای سه کشور خلیج فارس که ترامپ از آنها بازدید کرد نیز به رسمیت شناختن پروژههای ملی عظیم آنها در تحول اقتصادی و موقعیت سیاسیشان از نظر سیاست خارجی، اشتیاق آنها را برای دیده شدن برآورده کرد، اینکه آنها تنها بهعنوان افراد ثروتمندی که باید مدیریت شوند - دیده نشوند - بلکه به عنوان دلالان قدرت و پیچیده در نوع خود شناخته شوند.»
گاردین ادامه داد: «آنچه واضح است، این است که مرکز ثقل ایالات متحده از پایتختهای اروپایی و اتحادهای فراآتلانتیکی به سمت منطقهای در حال تغییر میرود که تا آنجا که به ترامپ مربوط میشود، او را با هیچ محکومیت اخلاقی در مورد اوکراین آزار نمیدهد، نگرانی آزاردهندهای در مورد رأیدهندگان ندارد و میلیاردها دلار اضافی برای سرمایهگذاری و چاپلوسیهای پر زرق و برق دارد. کر استارمر، نخست وزیر انگلیس نیز میتواند با ارائه یک دعوتنامه سلطنتی "تاریخی" برای یک سفر رسمی، شانس خوبی برای جلب نظر ترامپ داشته باشد اما آیا او میتواند پرچم آمریکا را بر بلندترین ساختمان جهان نصب کند؟

اما یک گسست اساسی در سفر ترامپ وجود دارد که در بخشهایی از اخبار رسانههای دولتی و بیانیههای سیاسی سران خاورمیانه در هفته گذشته آشکار بود. همزمان با تشدید حملات اسرائیل علیه غزه که نشاندهنده عدم علاقه این رژیم به مذاکره برای هرگونه آتشبس معنادار بود، سر و صدای فزایندهای در محکومیت این حمله به پا شد. همچنین همزمان با استقبال از ترامپ با پرچم آمریکا، یک مسئله جدی مطرح نشد؛ اینکه او کشوری را رهبری میکند که سلاح و حمایت سیاسی را برای یک کارزار نظامی که منطقه را بیثبات کرده، تأمین میکند.
این یک گسستگی واقعی بود که مشخصه کل این سفر است. در میان تمام حرفها و تصاویر قاطع از یک بلوک از قدرتهای نوظهور، این سوال بیپاسخ باقی ماند که دقیقاً از این قدرت چه استفادهای میتوان کرد. آیا این، صرفاً قدرتی است که به این کشورها حق میدهد تا اقتصاد خود را از طریق روابط تجاری مطلوبتر با ایالات متحده تقویت کنند؟ و به آنها اجازه میدهد تا بدون ترس از سرزنش یا محکومیت، پروژههای سیاست خارجی را در قلمرو خود دنبال کنند؟ یا آیا این قدرتی است که میتوان از آن برای تأثیرگذاری معنادار بر نتایج سیاسی و ترغیب ایالات متحده به تغییر مسیر در قبال اسرائیل و فلسطین استفاده کرد، موضوعی که اکنون نه تنها در قلب سیاست منطقه غرب آسیا، بلکه در قلب سیاست اعراب نیز قرار دارد؟
این جنگ اکنون به لبنان و سوریه گسترش یافته است، اردن و مصر تحت فشار شدید هستند و حتی در پادشاهیهای به ظاهر بیرقیب، این یک موضوع داغ برای افکار عمومی است که باید با دقت بسیار با آن برخورد شود. ترامپ هنوز در حال بررسی طرح پاکسازی قومی خود است که هدف آن اسکان مجدد مردم از غزه، این بار در لیبی است و شتاب روزهای اولیه دولت او برای تضمین آتشبس اکنون از بین رفته است، زیرا اسرائیل کارزار خود را برای اشغال بخشهای بیشتری از غزه تشدید میکند. با آشکار شدن صحنههای مجلل در سراسر خلیج فارس و اظهار نظر ترامپ در مورد کیفیت سنگ مرمر، یک فکر اجتنابناپذیر وجود داشت؛ اینکه ماههاست که هیچ غذا، آب یا دارویی اجازه ورود به غزه نیافته است.

مسئله محدودیتهای این رویکرد جدید ایالات متحده در ارزیابی صحیح آنچه اتفاق افتاده، بسیار مهم است. زیرا اگرچه به نظر میرسد که اتفاقی تاریخی رخ داده است، ممکن است در موضوعی (جنگ غزه) که بیشترین اهمیت را دارد، هیچ نتیجهای حاصل نشود. اگر این نیروها هنوز توانایی دیکته کردن آنچه در حیاط خلوت خود اتفاق میافتد را ندارند، توانایی تثبیت و تعیین آینده سیاسی منطقه را نیز ندارند یا در واقع، اگر ردای رهبری را که در آن قدرت و مسئولیت نجات سایر اعراب از گرسنگی، آوارگی و قلدری را دارند، بر تن نمیکنند، پس همه اینها یک نمایش پیچیده با مقداری ثروت بادآورده اقتصادی است.»
روزنامه چاپ لندن در پایان تاکید کرد: «اینکه سرنوشت خود را در دست داشته باشید، تنها چیزی است که واقعاً اهمیت دارد.»
-
سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۵:۲۷
-
۱۸ بازديد
-

-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/1591679/