جمعه ۲۰ تير ۱۴۰۴
یادداشت

سرمقاله خراسان/ یمن و سناریوی جنگ‌های «بی‌پایان»

سرمقاله خراسان/ یمن و سناریوی جنگ‌های «بی‌پایان»
پیام ویژه - خراسان / «یمن و سناریوی جنگ‌های «بی‌پایان»» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم شاهد بنی اسدی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: یمن، در میانه‌ یکی ...
  بزرگنمايي:

پیام ویژه - خراسان / «یمن و سناریوی جنگ‌های «بی‌پایان»» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم شاهد بنی اسدی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
یمن، در میانه‌ یکی از پیچیده‌ترین و فرسایشی‌ترین بحران‌های قرن حاضر، به آوردگاهی تبدیل شده است که در آن هرگونه تلاش برای تغییر ساختار سیاسی با دیوار بلندی از واقعیت‌های میدانی، اجتماعی و تاریخی روبه‌رو می‌شود. نیروهای انصارا... که اکنون کنترل بخش‌های عمده‌ای از شمال یمن از جمله پایتخت، صنعا، را در اختیار دارند، با تکیه بر موقعیت‌های جغرافیایی صعب‌العبور، ساختار فرماندهی غیرمتمرکز و پیوندهای اجتماعی درونی، موفق شده‌اند خود را از یک نیروی شبه‌نظامی به یک بازیگر مسلط در میدان یمن تبدیل کنند.از اواخر سال 2023، انصارا... دامنه‌ نفوذ و عملیات خود را فراتر از مرزهای زمینی گسترش داده و پس از 7اکتبر و برای حمایت از مردم غزه، به شکل سازمان‌یافته‌ای مسیرهای کشتی های مرتبط با تجارت اسرائیلی ها در دریای سرخ و خلیج عدن را هدف قرار داده است. این حملات، که واکنش ایالات متحده و انگلیس را برانگیخت، باعث شده تا تنش‌ها به‌سرعت از یک درگیری داخلی به بحرانی با ابعاد بین‌المللی بدل شود. با این حال، پاسخ نظامی ارائه‌شده از سوی قدرت‌های فرامنطقه‌ای مبتنی بر بمباران های گسترده و فاقد نگاه درست به واقعیت های یمن است که بارها و بارها ناکارآمدی این رویکرد در ارتباط با این کشور به اثبات رسیده است.نمونه بارز این ناکارآمدی، در تجربه ائتلاف به رهبری عربستان سعودی قابل مشاهده است. با وجود هزاران حمله هوایی طی چندین سال، این ائتلاف نه‌تنها موفق به شکست حوثی‌ها نشد، بلکه زمینه‌ساز تقویت و تثبیت آن‌ها شد. این تجربه تاریخی، اکنون دربرابر چشمان سیاست‌گذاران آمریکایی و صهیونیستی قرار دارد، اما به‌نظر می‌رسد که تصمیم‌گیرندگان همچنان به تکرار همان مسیر امیدوارند، بی‌آن که نشانه‌ای جدی از تجدیدنظر راهبردی دیده شود. ساختار کوهستانی و تکه‌تکه‌ یمن، از صعده تا جبال رازح و نواحی صعب‌العبور شبوه و مأرب، پناهگاه طبیعی برای نیروهای مسلح یمنی فراهم می‌کند؛ محیطی که در آن جنگ کلاسیک معنا ندارد و برتری هوایی، هرقدر هم فناورانه و دقیق، قادر به نفوذ در عمق بافت اجتماعی-جغرافیایی نیروهای محلی نیست. جنگ در یمن، یک نبرد چریکی–شبکه‌ای است: نامتقارن، منعطف و گاه نامرئی. گروه‌های مسلح به‌جای اتکا به مواضع ثابت یا زیرساخت‌های نظامی قابل شناسایی، در دل قبیله، روستا و چشم‌انداز کوهستانی تنیده شده‌اند و همین ویژگی‌ها، توان بقا، بازیابی و تکرار ضربه را برای حوثی ها تضمین می‌کند. اما مشکل اصلی در نگاه مداخله‌گرایانه به یمن، آن است که بحران این کشور، ذاتاً نظامی نیست. نوع ساختارهای سیاسی و اجتماعی، روابط قومی و قبیله‌ای، باورهای پررنگ مذهبی و... همگی مسائلی هستند که با قدرت هوایی آمریکا واسرائیل قابل کنترل نیستند. حتی اگر حملات صهیونیست ها بتواند برخی اهداف تاکتیکی مثل تضعیف موقت زنجیره تأمین یا حذف برخی رهبران میدانی را رقم بزند، اسرائیل با این واقعیت مواجه می شود که با حملات هوایی و بمباران گسترده نمی توان ساختارهای اجتماعی، وفاداری‌های محلی و پویایی‌های قدرتی را که طی دهه‌ها در یمن شکل گرفته، نابود کرد. در چنین شرایطی، حملات هوایی بیشتر به نماد ناتوانی استراتژیک بدل می‌شوند تا ابزاری برای حل مسئله؛ راهکاری پرهزینه که ضربه می‌زند، اما تغییری ایجاد نمی‌کند. هدف قراردادن ساختار قدرت حوثی‌ها از آسمان، بدون حضور مؤثر در زمین و بدون داشتن شریک سیاسی معتبر در داخل یمن، نتیجه‌ای جز فرسایش منابع، بی‌ثباتی منطقه‌ای و تداوم جنگ نخواهد داشت. سناریوی تکرارشده‌ جنگ‌های «بی‌پایان» بار دیگر در حال بازنویسی است، این بار در سرزمینی که هر بمب، نه‌تنها سنگینی بیشتری بر دوش مردم می‌گذارد، بلکه راه‌حل‌ها را دورتر و دست‌نیافتنی‌تر می‌کند.


نظرات شما