سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴
فرهنگی و اجتماعی

منشی شکست‌خورده در تله مدیر فریبکار

منشی شکست‌خورده در تله مدیر فریبکار
پیام ویژه - خراسان / دختری که به اتهام صدور چک‌های بلامحل دستگیر شده است، داستان زندگی خود را بازگو کرد. ۴سال بیشتر نداشتم که پدرم ما را رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. ...
  بزرگنمايي:

پیام ویژه - خراسان / دختری که به اتهام صدور چک‌های بلامحل دستگیر شده است، داستان زندگی خود را بازگو کرد.
۴سال بیشتر نداشتم که پدرم ما را رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. او با مادرم اختلاف داشت اما دلیل اصلی این ماجرای تلخ را نمی‌دانم که روزگارمان را به تباهی کشاند.
بازار
دختر۲۴ ساله به اتهام صدور ۵۰۰ میلیون تومان چک بلامحل دستگیرو به مرکز انتظامی شده بود، سرگذشت تاسف بارخود را به اعتمادی گره زد و با بیان این ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: بعد از آن که دیگر از پدرم خبری نشد، من و دو برادر بزرگترم به خانه پدربزرگم رفتیم. مادرم در بیرون از خانه کار می‌کرد تا بتواند بخشی از هزینه‌های زندگی را تامین کند. من که تنها دختر و آخرین فرزند خانواده بودم با اصرار مادرم به تحصیل ادامه دادم ولی به خاطر همین ناراحتی‌های روحی و روانی، هیچ گاه به درس علاقه‌ای پیدا نکردم. با این وجود وقتی به ۱۶ سالگی رسیدم با پسر یکی از دوستان مادرم ازدواج کردم و دیگر درس نخواندم اما با آن که ۴ سال نامزد بودیم، تصمیم به طلاق گرفتیم، چرا که او دست بزن داشت و مدام به هر بهانه‌ای مرا کتک می‌زد. این بود که با خودم اندیشیدم حتی اگر زندگی مشترکمان هم آغاز شود به هیچ وجه نمی‌توانم رفتارهای خشونت‌آمیز نامزدم را تحمل کنم. بالاخره از او طلاق گرفتم و به عنوان منشی در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شدم تا سربار خانواده نباشم. مدیر شرکت هم وقتی تلاش‌های صادقانه مرا دید امور حسابداری را به من سپرد به طوری که دیگر همه مراودات مالی دست من بود.
ولی روزگار آن روی وحشتناک خود را نیز زمانی به من نشان داد که مدیر شرکت توزیع موادغذایی به خاطر هیجانات بازار و تغییر ناگهانی قیمت‌ها رو به ورشکستگی گذاشت.
دراین شرایط «ه»(مدیرشرکت) مرا با وعده‌های خیالی و طمع‌انگیز فریب داد. او اصرار کرد تا برایم از بانک دسته چک بگیرد که بتواند به فعالیت‌های اقتصادی‌اش ادامه بدهد. من هم در طول یک سال حدود یک میلیارد تومان چک امضا کردم و او آن‌ها را در بازار خرج کرد. بازهم به هر طریقی بود پول نیمی از چک‌ها را به طلبکاران پرداخت اما دیگر نتوانست به فعالیت‌های شرکت ادامه بدهد به طوری که چک‌های خودش را از طلبکاران می‌گرفت و چک‌های مرا به آن‌ها می‌داد. من هم که دختری جوان بودم به او اعتماد می‌کردم چرا که مدعی بود به محض این که شرایط بهتری فراهم شود برایم خودرو می‌خرد و هزینه‌های جهیزیه‌ام را در صورت ازدواجم می‌پردازد اما من از فرجام این اعتماد سوخته چیزی نمی‌دانستم و نمی‌فهمیدم که روزی به خاطر همین جرم روانه زندان می‌شوم.
خلاصه «ه»حدود یک ماه قبل دستگیر وراهی زندان شد و این گونه طلبکاران به سراغ من آمدند حالا هم با بدهکاری ۵۰۰ میلیون تومانی روبرو شده‌ام و نمی‌دانم باید چکار کنم.
با راهنمایی و دستورهای رئیس کلانتری درحالی پرونده این دخترجوان به مراجع قضایی ارسال شد که اقدامات و تلاش مددکار اجتماعی کلانتری برای گفتگو با شاکیان وی ادامه یافت.


نظرات شما