پیام ویژه - خراسان / «گرانیِ فزاینده و نگرانیِ روز افزون!» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم غلامرضا بنی اسدی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
اگر بخواهم به ادبیات خبرنگاری بنویسم بایدم گفت که گرانی، دیگر یک "خبر" نیست؛ رویدادی روزمره است که هر صبح، پیش از سلام، به آرامش و جیب و توانِ مردم هجوم میآورد. سوهانی که بیوقفه جان و روان جامعه"آج" می شکند. انگار قرار هم نیست متوقف شود. قیمتها نه آرام بالا میروند و نه با منطق؛ میجهند. گاهی آنقدر تند که فروشنده صبح، قیمتی میگوید و عصر همان روز، با شرمندگی یا بیتفاوتی، عددی دیگر. این جا مسئله فقط بازار نیست؛ امنیت روانی مردم است که فرو میریزد. این وضعیت را دیگر نمیشود با واژههای کلی پوشاند. وقتی قیمت برخی کالاهای اساسی، به گفته منوچهر متکی نمایندهِ پر سابقه مجلس، روزی سه بار تغییر میکند، یعنی چراغ نظارت خاموش است و فرمان مدیریت رها شده. این روایت، نه صرفا تحلیل رسانهای است و نه اغراق منتقدانه؛ گزارش وضع موجود از درون حاکمیت است. گرانیهای جهشی ماههای اخیر، محصول طبیعی اقتصاد نیست؛ به جرئت می توان گفت، زاییده بیتصمیمی، بینظارتی و رهاشدگی است.
قصه اما تلختر میشود آنجا که پای ارز ترجیحی به میان میآید. ارزی که قرار بود به سفره مردم رونق دهد، به ابزاری برای پرکردن انبارها بدل شده است. وقتی گفته میشود ۹۰ درصد برنج واردشده با ارز ۲۸۵۰۰ تومانی احتکار شده و به بازار نیامده، باید پرسید: نظارت کجا ایستاده بود؟ و دولت در کدام ایستگاه، قطار مسئولیت را رها کرد؟ این دیگر فقط سوءمدیریت نیست؛ نبود مدیریت و تضییع آشکار حق مردم است.
در چنین فضایی، تعجبی ندارد اگر گفته شود میل به حرامخواری تشدید شده است. وقتی قانون خواب است، طمع بیدار میشود. وقتی برخورد قاطع نیست، احتکار «صرفه اقتصادی» پیدا میکند. مسئله این نیست که جامعه ناگهان اخلاق را کنار گذاشته؛ مسئله این است که ساختار با غفلت، بیاخلاقی را سودآور کرده است.
گرانیِ افسارگسیخته، فقط نان را گران نمیکند؛ اعصاب را فرسوده، اعتماد را زخمی و امید را تبخیر میکند. مردمی که هر روز باید حدس بزنند فردا چه میشود، دیگر توان برنامهریزی برای زندگی ندارند. جامعهای که مدام در شوک است، آرامش ندارد؛ و جامعه بیآرامش، به هر چیز فکر میکند جز آینده.
بازار

راهحل، پیچیده و دستنیافتنی نیست؛ مدیریت میخواهد، نظارت میطلبد و شجاعت در برخورد. تا وقتی محتکر احساس امنیت میکند و مصرفکننده احساس بیپناهی، این سوهان از حرکت نمیایستد. و زخمی که هر روز عمیقتر میشود، روزی فریاد خواهد زد؛ فریادی که دیگر با هیچ توجیهی خاموش نخواهد شد. همین امروز هم دیر است اما برخاستن از میانه ضرر هم شرطِ عقل است. باید در گام اول ارز ترجیحی را نه دلار به دلار که سنت به سنت باز جست و صاحبانش را حساب کشی کرد. معنا ندارد که برخی با دلار ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومان، کالا بیاورند و به قیمت آزاد بفروشند. برخی ها هم با وقاحت تمام به همین نرخ هم نمی فروشند که سود بیشتر را در بسته بودن مغازه می دانند. تا دستی یقه شان را نگیرد، قصه همین طور پر غصه ادامه خواهد یافت. دیگر گرانی " alt="پیام ویژه" width="100%" />