پیام ویژه - دنیای اقتصاد / «حبابهای سیاسی» عنوان یادداشت روز در روزنامه دنیای اقتصاد به قلم جواد شمس است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
دولتی که در برابر بحرانها به طور مکرر غافلگیر شود، به احتمال قوی دچار یک عارضه ساختاری است که از گسست میان حکومت و واقعیت نشأت میگیرد. اگر دولتی با محدود کردن صدای منتقد و تکیه بر روایتی دستچینشده و تکبعدی از موفقیت، خود را در حبابی از اطلاعات گزینشی محصور کند، در واقع به دست خود، حیاتیترین سازوکارش را برای شناخت واقعیت جامعه و کاستیهای حکمرانی از کار میاندازد.
سلامت یک نظام سیاسی، همانند کارآیی یک بازار مالی، به وجود یک «بازار آزاد ایدهها و نظرات» وابسته است. چنین بازاری، پیشنیاز دستیابی به تصویری واقعبینانه از شرایط کشور و تشخیص بهموقع آسیبهاست؛ امری که تنها از طریق مشارکت آزادانه منتقدان و رسانهها محقق میشود. این منطق شباهت عمیقی به «فرضیه بازار کارآ» (Efficient Market Hypothesis) در علم مالی دارد. این فرضیه بیان میکند تا زمانی که مشارکتکنندگان پرشمار و هزینههای معاملاتی ناچیز باشند، میتوان به سازوکار بازار برای کشف قیمت واقعی اعتماد کرد. درس کلیدی این نظریه برای سیاستگذاری روشن است: برای شناخت دقیق نقاط ضعف حکمرانی، نمیتوان تنها به کارشناسان دولتی و گزارشهای رسمی اکتفا کرد، بلکه باید با کاهش هزینه ابراز نظر، بازاری متکثری برای ایدهها فراهم ساخت. اما این قیاس درس عمیقتری نیز دارد که به «ساختار انگیزهها» مربوط است. مکانیسم بازار به طور خودکار به بازیگرانی که اطلاعات مثبت را کشف میکنند (از طریق سود حاصل از افزایش قیمت) پاداش میدهد. چالش اصلی اینجاست: چگونه میتوان ساختار انگیزه مشابهی برای کشف و انتشار اطلاعات منفی، مانند بدهیهای پنهان، ضعفهای استراتژیک یا مدیریت ناکارآمد، ایجاد کرد؟
بازار ![]()
پاسخ در بازارهای مالی، «فروشنده استقراضی» (short-seller) است.
فروشنده استقراضی انگیزه مالی دارد تا دروغها را افشا و حقایق ناخوشایند را منتشر کند. این بازیگرِ بدبین، مکانیسم ایمنی بازار در برابر خوشبینی بیش از حد است. سود او نه در تایید روایتهای موجود، بلکه در کشف و افشای ضعفهاست. او نیروی گرانشی است که قیمتها را به سمت واقعیت میکشاند و از صعود بیرویه آنها جلوگیری میکند. در غیاب چنین نیرویی، بازار یکسویه شده و به میدانی برای خوشخیالیهای جمعی تبدیل میشود که سرانجامی جز شکلگیری حبابهای ویرانگر ندارد.
بورسی که فروشندگان استقراضی را ممنوع کند، باثباتتر نمیشود، بلکه تنها بیناییاش ضعیفتر میشود. بدون منتقدان و صداهای بدبین، سازوکار کشف اطلاعات بازار مختل شده، حبابها متورم شده و سقوط احتمالی ویرانگرتر خواهد بود. همین منطق بر دولتها نیز حاکم است: دولتی که اجازه اظهارنظر منتقدان را ندهد، شاید از تصور کنترل و ثبات لذت ببرد، اما در عمل ظرفیت خود را برای شناسایی ریسکها و واکنش بهموقع فلج کرده است. چنین دولتی در حبابی زندگی میکند که هر لحظه احتمال ترکیدن دارد.
در یک نظام سالم، روزنامهنگاران تحقیقی و مخالفان مدنی نقش «فروشندگان استقراضی ایدهها» را ایفا میکنند. آنها بر نقاط ضعف پنهان، ضعف مدیریت، فساد یا استراتژیهای نادرست، نور میتابانند. یک نظام سیاسی هوشمند باید خود حتی مشوق سازوکارهایی باشد که در آن بخشی از جامعه مدنی، انگیزه کافی برای نقد و یافتن کاستیها داشته باشد. حضور این منتقدان، با ایجاد یک حلقه بازخورد پویا، دستگاه سیاسی را به مواجهه با حقایق ناخوشایند و اصلاح خود وادار میکند.
در مقابل، دولتی که تنها به دیدگاههای مثبت مجال ظهور میدهد، به سرمایهگذاری میماند که با دستکاری تابلوی قیمت، این تصور را ایجاد میکند که داراییاش همواره در حال رشد است. اما واقعیت با کسی تعارف ندارد و دیر یا زود حباب خوشخیالی را خواهد ترکاند. اما اگر دولتها به ایجاد یک «بازار آزاد ایدهها» تن دهند و آستانه تحمل خود را در برابر نقد بالا ببرند، خود را به ابزاری حیاتی برای شناخت بهتر واقعیت کشور و نقاط ضعف حکمرانی مجهز میکنند. این پذیرش یک انتخاب استراتژیک برای بقاست؛ فرصتی برای اصلاح تدریجی به جای مواجهه با بحرانی ناگهانی و فرصتی برای ساختن آینده بر بنیان مستحکم حقیقت، نه بر شنهای روان.