پیام ویژه - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
احتمال مصالحه میان ایران و غرب اندک است و از همین رو تهران باید خود را برای تحولات پساماشه آماده کند
بازار ![]()
حدیث روشنی| در آستانه فعالسازی مکانیزم ماشه، امروز سهشنبه دور تازه رایزنیهای ایران و سه کشور اروپایی به میزبانی ژنو برگزار شد؛ آن هم در شرایطی که نه ایران و نه تروییکای اروپایی حاضر به عقبنشینی از مواضع خود نیستند. اروپاییها پیشتر در نشست استانبول تمدید ضربالاجل فعالسازی ماشه را به شروط ادعایی چون توقف کامل غنیسازی، توافق فوری تهران و واشنگتن و بازگشت همکاریهای کامل ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی منوط کردند؛ در حالی که ایران در واکنش به کنش ادعایی تروییکای اروپایی تاکید دارد که صرفا محدودیتهایی را در ازای لغو تحریمها بر برنامه هستهایاش میپذیرد. تهران تاکید دارد که نه عجلهای برای مذاکره مستقیم با امریکا دارد و نه حاضر است تحت فشار غرب، همکاریهایش با نهاد پادمانی را به دوران پیش از جنگ دوازده روزه بازگرداند. تنشها میان ایران و غرب طی روزهای اخیر عریانتر از همیشه نیز شده است؛ تماس تلفنی روز جمعه عباس عراقچی با وزرای خارجه آلمان، فرانسه و بریتانیا که گفته میشود بدون دستاورد ملموسی پایان یافت و مطابق رایزنیهای پیشین صرفا به تعیین موعد نشست امروز انجامید، خود نمادی از این فضای پرتنش در روزهای پایانی باقی مانده به منقضی شدن قطعنامه 2231 است. در همین حال، وزرای اروپایی و مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در پیامهایی ادعایی و لحنی آمیخته با تهدید، از تهران خواستهاند تا تعامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را از سرگرفته و هشدار دادهاند زمان به سرعت رو به پایان است و سازوکار ماشه به زودی کلید خواهد خورد مگر آنکه توافقی قابل راستیآزمایی میان ایران و اروپا حاصل شود. در همین راستا با نزدیک شدن به پایان این مهلت، گمانهزنیها درباره آینده و شرایط پساماشه و بازگشت خودکار تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، علیه کشورمان افزایش یافته است. برخی تحلیلگران با تاکید بر مقاومت تهران در میانه جنگ و زیر فشار حملات اسراییل و امریکا، فعال شدن ماشه را حتمی میدانند و معتقدند ایران باید برای شرایط دشوار بازگشت تحریمها آماده شود. گروهی دیگر اما احتمال میدهند در لحظات پایانی دو طرف ضمن نشان دادن انعطافی نسبی در مواضعشان، مهلت ششماهه جدیدی برای تمدید قطعنامه 2231 تعریف خواهند کرد. به باور این گروه در هرحال هر رویدادی که طی روزهای آینده در نتیجه فعل و انفعالات تهران و تروییکای اروپایی رخ دهد، دیپلماسی یکی از کمهزینهترین روشها در یکی از حساسترین بزنگاهها در پرونده هستهای ایران در سالهای اخیر خواهد بود. به این بهانه روزنامه اعتماد با هدف ارزیابی مواضع اخیر تهران و تروییکای اروپایی در شرایط پرتنش کنونی و ارایه سناریوهای احتمالی در باب شرایط پیشرو با امیرعلی ابوالفتح کارشناس مسائل سیاست خارجی گفتوگو کرده است. ابوالفتح در گفتوگویش با اعتماد ضمن تاکید بر اینکه ایران با درس گرفتن از حملات گسترده در جنگ دوازده روزه احتمالا اکنون نیز به واسطه تهدیدات اروپا درباره فعال شدن ماشه، حاضر به عقبنشینی از مواضع پیشین خود نخواهد شد. این کارشناس مسائل امریکا همزمان بر این باور است در این شرایط احتمال مصالحه حتی در دقیقه نود نیز بسیار پایین است و تهران باید خود را برای شرایط پساماشه و همزمان احتمال وقوع درگیری نظامی مجدد آماده کند. مشروح گفتوگو را در ادامه میخوانید:
امیرعلی ابوالفتح کارشناس مسائل امریکا در پاسخ به پرسش «اعتماد» مبنی بر احتمال عقبنشینی تهران در مقابل مطالبات ادعایی تروییکای اروپایی در روزهای منتهی به کلید خوردن ساز و کار مکانیسم ماشه خاطرنشان کرد: اگر اروپاییها بخواهند شروطی را مطرح کنند، باید به این نکته توجه داشته باشند که ایران در جریان جنگ دوازدهروزه جنگی که طی آن ارشدترین فرماندهان نیروهای مسلح به شهادت رسیدند، بخش مهمی از داراییهای هستهای نابود شد، بسیاری از تأسیسات ایران هدف حمله قرار گرفت، زیر فشار و حملات گسترده تسلیم نشد. بنابراین بعید است که امروز و زیر فشار تهدید به فعال شدن مکانیسم ماشه، حاضر باشد به خواستههای اروپا تن دهد. به باور ابوالفتح اگر بنا بود ایران در برابر فشارهای اعمالی کوتاه بیاید، بلافاصله پس از پایان جنگ عقبنشینی میکرد. اکنون اروپاییها شاید تصور کنند میتوانند با تهدید، ایران را به پذیرش خواستههای خود وادارند؛ اما پرسش این است که منظور از این خواستهها چیست؟ اگر شرط اروپا صرفا همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی باشد، این خواسته اساسا جزو شروط سخت سه کشور اروپایی نیست، زیرا ایران هماکنون نیز همکاری خود را با نهاد پادمانی متوقف نکرده و صرفا با توجه به مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی روند جدیدی تحت نظارت شورای عالی امنیت ملی در پیش گرفته است. این کارشناس مسائل امریکا در ادامه گفتوگویش با اعتماد تاکید کرد: اما زمانی که صحبت از توافق با امریکا به عنوان دیگر شرط اروپا برای تمدید ضربالاجل مکانیسمماشه میشود، باید در نظر داشت که چنین توافقی از منظر واشنگتن به معنای غنیسازی صفر درصد، توقف توسعه برنامه موشکهای بالستیک، همچنین محدودسازی آنچه ایالات متحده آن را اقدامات بیثباتکننده ایران مینامد، قطع همکاری با نیروهای همپیمان منطقهای و پذیرش محدودیتهای گسترده در حوزه دفاعی است. اما واقعیت این است که ایران در شرایط جنگی، زیر بمباران و ترور، و حتی در شرایطی که به ترور عالیترین مقامات کشور تهدید شده بود، حاضر به پذیرش چنین خواستههایی نشد. بنابراین بعید است که اکنون و صرفا با تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه، به این مطالبات تن دهد. به گفته ابوالفتح بنابراین اگر شروط اروپا شامل موارد فوق باشد، امکان مصالحه حتی در دقیقه نود نیز وجود ندارد یا بسیار ضعیف خواهد بود و به احتمال قریب به یقین، مکانیسم ماشه فعال خواهد شد. اما اگر اروپاییها در لحظات پایانی از شروط حداکثری خود عقبنشینی کنند، شاید بتوان به یک مصالحه محدود امیدوار بود.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی در پاسخ به دیگر سوال اعتماد مبنی بر پیشبینی گام بعدی ایران بعد از فعال شدن مکانیسم ماشه تاکید کرد: نمیتوان به شکل دقیق کنش تهران را پیشبینی کرد، اما گمانهزنیهای فراوانی در این باره مطرح شده است، از جمله آغاز مجدد فعالیتهای هستهای که بعد از حملات اخیر متوقف شده است. امریکاییها میگویند تاسیسات اصلی ایران را نابود کردند و تهران نیز تاکنون هیچ اظهارنظری رسمی درباره ازسرگیری غنیسازی مطرح نکرده است. با این حال، با فعال شدن مکانیسم ماشه ممکن است حداقلِ واکنش ایران، ازسرگیری فعالیتهای هستهای باشد. به گفته ابوالفتح اما سقف واکنشهای احتمالی تهران میتواند بسیار فراتر باشد و خروج از پیمان عدم اشاعه هستهای (انپیتی) را کلید بزند. البته که خروج از (انپیتی) معنای خاص خود را دارد و معمولا کشوری که قصد دارد به سمت ساخت سلاح هستهای حرکت کند از این پیمان خارج میشود. بنابراین، انتخاب هر کدام از دو گزینه فوق، خواه اقدام حداقلی چون از سرگیری غنیسازی تا کنش حداکثری یعنی خروج از (انپیتی) میتواند گزینههای احتمالی ایران باشد. در شرایط کنونی نمیتوان پیشبینی کرد که تهران کدام گزینه را انتخاب خواهد کرد؛ اما تجربه نشان داده که ایران معمولا در به فشار با فشار پاسخ میدهد.
ابوالفتح در پاسخ به دیگر سوال اعتماد در باب ارزیابی نوع همکاری تهران با نهاد پادمانی بعد از بازگشت تحریمهای تعریف شده ذیل قطعنامه 2231 بر اثر فعالسازی ماشه گفت: توجه داشته باشید که فعالیتهای هستهای ایران صرفا به غنیسازی محدود نمیشود. ایران علاوه بر غنیسازی، دارای نیروگاهی اتمی در بوشهر است؛ نیروگاهی که همواره زیرنظر نهاد پادمانی فعالیت میکند. لذا چه ایران غنیسازی خود را ادامه دهد یا ندهد، همکاریهای پادمانی ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خصوص نیروگاه بوشهر به قوت خود باقی است. همچنین ایران پروژههایی برای احداث نیروگاههای جدید در دست اجرا دارد که آنها نیز به نظارت و همکاری با نهاد پادمانی نیازمندند. به باور ابوالفتح تا زمانی که ایران عضو معاهده انپیتی باشد، این همکاریها ادامه خواهد داشت؛ اما در صورت خروج از انپیتی، تمامی مراودات و تماسهای ایران با نهادهای پادمانی قطع خواهد شد. با این حال، حتی اگر ایران قصد ازسرگیری غنیسازی را نداشته باشد، الزام و ضرورت همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی به دلیل فعالیتهای نیروگاهها و سایر الزامات فنی همچنان وجود دارد. نکته مهم این است که پس از حمله امریکا و اسراییل به تأسیسات ایران، شرایط کاملا تغییر کرده است. مراکز نگهداری مواد شکافتپذیر مورد حمله قرار گرفتند؛ رخدادی که در جهان سابقه زیادی ندارد. در چنین شرایطی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی که قصد ورود به ایران را دارند، باید از نظر ایمنی تحت پوشش باشند و کشور میزبان موظف است امنیت آنها را تضمین کند. بنابراین لازم است مذاکراتی انجام شود تا مشخص گردد بازرسان در شرایط جدید با چه تجهیزاتی وارد کشور شده، چه تدابیر حفاظتی برایشان در نظر گرفته میشود، در کجا مستقر خواهند شد و دوربینها در چه نقاطی نصب میشوند. این کارشناس مسائل امریکا در ادامه گفتوگویش با اعتماد خاطرنشان کرد: امریکاییها ادعا میکنند سایت فردو نابود و زیر کوه مدفون شده است. حال پرسش این است که آیا امکان ورود بازرسان به سالنهای زیرزمینی باقی مانده است یا خیر؟ اگر چنین امکانی وجود نداشته باشد، دوربینها در کجا نصب خواهند شد و اساسا چه چیزهایی باید مورد بازرسی قرار گیرد؟ اینها مسائلی است که نیاز به بازبینی و توافقات جدید دارد. مذاکرات اخیر ایران با معاون آقای رافائل گروسی دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز در همین چارچوب انجام شده است؛ یعنی بازتعریف پروتکلهای نظارتی و ایمنی در شرایط پس از حمله، آن هم در حالی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی این حمله را محکوم نکرده و همین امر موجب نارضایتی شدید ایران از بیعملی نهاد پادمانی شده است. به گفته ابوالفتح در مجموع، شرایط فعلی با گذشته تفاوت اساسی دارد. دیگر سالنها و تجهیزات سابق به همان شکل وجود ندارند که بازرسان بتوانند به سادگی دوربین نصب کنند یا بازدید انجام دهند. از این رو مناسبات تهران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی وارد دورهای جدید شده است. پس از بازگشت تحریمهای شورای امنیت و فعال شدن مکانیسم ماشه، این همکاریها قطعا پیچیدهتر خواهد شد. این کارشناس مسائل سیاست خارجی همچنین تاکید کرد: اگر ایران تصمیم بگیرد تا در برابر کنش مخرب اروپا گزینه انتقامجویانه را برگزیند، چنین گزارهای ممکن است در حوزههای فراتر از برنامه هستهای تاثیرگذار باشد.
ابوالفتح در پاسخ به دیگر پرسش اعتماد مبنی بر احتمال وقوع سناریوی احتمالی رویارویی در شرایط پرتنش کنونی میان ایران و غرب تشریح کرد: از نظر من احتمال وقوع درگیری نظامی مجدد همچنان وجود دارد؛ دلیل اصلی آن نیز این است که اهداف جنگ دوازدهروزه برای طرف مقابل محقق نشد. در جریان حمله اسراییل، سه سطح هدف برای ایالات متحده و اسراییل تعریف شده بود: هدف حداقلی، میانی و حداکثری. هدف حداقلی این بود که توان هستهای و موشکی ایران بهطور کامل از بین برود تا از منظر این دو بازیگر دیگر تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی، بهویژه برای اسراییل، وجود نداشته باشد. این هدف محقق نشد. حتی گزارشهایی وجود دارد که حملات به تاسیسات هستهای ایران، برنامه هستهای کشور را بهطور کامل نابود نکرده است. برکناری مقام ارشد وزارت دفاع امریکا در همین چارچوب قابل تبیین است. این کارشناس مسائل امریکا در ادامه تشریح این اهداف تصریح کرد: هدف میانی آنها این بود که ایران پس از جنگ رفتار خود را تغییر دهد؛ یعنی اعلام آمادگی کند که غنیسازی را کنار گذاشته و گزینه مذاکره را انتخاب کند. این نیز محقق نشد و سخنان اخیر مقام معظم رهبری نشان داد رویکرد ایران پس از جنگ تغییر نکرده است. به گفته ابوالفتح هدف حداکثری نیز همان پروژه ادعایی براندازی بود که آن نیز تحقق نیافت. با توجه به ناکامی این اهداف، تحلیل من این است که احتمال اقدام نظامی مجدد وجود دارد. زمان و مکان آن مشخص نیست و حتی ممکن است شیوه رویارویی نیز متفاوت باشد و مشابه جنگ دوازدهروزه نباشد. این کارشناس مسائل سیاست خارجی در ادامه به «اعتماد» گفت: بر همین اساس، مسوولان و تصمیمگیرندگان در همه سطوح از حوزههای نظامی و امنیتی تا اقتصادی، مدیریتی، سیاسی و فرهنگی باید این تصور را داشته باشند که وقوع جنگی دیگر محتمل است. البته این بدان معنا نیست که کشور باید همه فعالیتهایش را متوقف کند بلکه این گزاره هشداری برای هوشیاری مسوولان است. به گفته ابوالفتح نکته مهم دیگر، توان بازدارندگی ایران است. تا زمانی که این توان به قوت خود باقی باشد و کشور بتواند پاسخ متناسبی به هرگونه حمله احتمالی بدهد، احتمال جنگ کاهش مییابد، اما هرگز به صفر نمیرسد. البته ناگفته نماند که توان بازدارندگی ایران نه آنقدر ضعیف است که حمله را قطعی کند و نه آنقدر قوی که خطر را به صفر برساند؛ این احتمال با شرایط زمانی و مکانی تغییر خواهد کرد. اما تجربه نشان داده که اگر حملهای مجدد رخ دهد، ممکن است با شیوهای متفاوت انجام شود. در جنگ دوازده روزه، هدف این بود که ابتدا حملات نظامی صورت گیرد و سپس آشوبهای خیابانی آغاز شود. اینبار احتمال دارد مسیر معکوس باشد؛ یعنی ابتدا تلاش کنند تا به اعتراضات اجتماعی و تحرکات میدانی دامن زده و سپس وارد فاز نظامی شوند. به همین دلیل، تصور کنار گذاشتن گزینه نظامی از دستور کار ایالات متحده و اسراییل با سیاستهای کلان آنها چندان همخوانی ندارد.
این کارشناس مسائل امریکا در پاسخ به دیگر سوال اعتماد مبنی بر اهرمهای ایران برای مقابله با سناریوی فوق تاکید کرد: در این زمینه باید به سه رکن اساسی اشاره کرد که در مجموع، قدرت بازدارندگی کشور را شکل میدهند و هرکدام بهتنهایی کافی نیستند، بلکه باید در کنار هم تقویت شوند. رکن نخست، کاهش آسیبپذیری اقتصاد در برابر تحریمها است. هرچه اقتصاد کشور در برابر تحریمها مقاومتر و آسیبناپذیرتر شود، اثرگذاری فشارهای خارجی کاهش مییابد و بازدارندگی ایران افزایش پیدا میکند. این امر مستلزم مجموعهای از اقدامات گسترده است؛ از اصلاحات مالی و کشاورزی و توسعه زیرساختهای صنعتی گرفته تا تنوعبخشی به شرکای تجاری، بهبود نظام واردات و صادرات و دهها اقدام دیگر در حوزههای اقتصادی. به باور ابوالفتح اما رکن دوم، بنیه دفاعی و نظامی کشور است که این موضوع صرفا به توان سختافزاری محدود نمیشود و نباید آن را فقط به موشک و پهپاد تقلیل داد؛ بلکه ابعاد نرمافزاری آن نیز اهمیت دارد. به این معنا که جامعه باید این احساس را داشته باشد که در صورت تهاجم خارجی، دفاع از میهن یک اصل ملی است؛ فارغ از اینکه کسی منتقد یا موافق نظام سیاسی حاکم باشد، اصل دفاع از کشور باید به عنوان یک ارزش مشترک تلقی شود. ابوالفتح در ادامه با اشاره به رکن سوم تصریح کرد این رکن مهم نیز ایجاد و تقویت اجماع ملی است. این اجماع باید میان جریانهای مختلف سیاسی، علیرغم همه اختلافات، شکل بگیرد. تحقق این هدف مستلزم شنیده شدن صدای مردم، توجه به مطالبات آنها و ایجاد پیوندی واقعی میان حاکمیت و بخشهای منتقد و حتی بخشی از اپوزیسیون است؛ حتی آن بخش از مخالفانی که در خارج از کشور حضور دارند، میتوانند در تقویت ظرفیتهای ملی مشارکت داشته باشند. به باور این کارشناس مسائل سیاست خارجی بازدارندگی صرفا به موشک و پهپاد خلاصه نمیشود؛ اگر ارکان دیگر تضعیف شوند، توان نظامی بهتنهایی کفایت نخواهد کرد. همانطور که در جنگ دوازدهروزه نیز مشاهده شد، کشور دچار قحطی مواد غذایی نشد، کمبود بنزین رخ نداد و بسیاری از کسبوکارها تا حدودی به فعالیت خود ادامه دادند. از سوی دیگر، دفاع ملی بهصورت گسترده فعال شد و در بالاترین سطح سیاسی، اجماع قابلتوجهی برقرار گردید. تجربه نشان داد که همین الگو اگر حفظ و تقویت شود، میتواند به عنوان یک اهرم بازدارنده عمل کند و حتی اگر بازدارندگی مطلق ایجاد نکند، دستکم به کوتاهتر شدن زمان درگیری و کاهش خسارات کمک خواهد کرد.