پیام ویژه - کیهان /متن پیش رو در کیهان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
استعفای یک عضو شورای اطلاعرسانی و واکنشهای درون دولت، این ادراک را تقویت کرد که دولت دچار سردرگمی هویتی است و توان ایجاد انسجام ندارد.
بازار ![]()
این تحلیل را روزنامه شرق ذیل گزارشی با عنوان «پاستورِ هزارتکه» منتشر کرده و مینویسد: استعفای فیاض زاهد از شورای اطلاعرسانی دولت، نخستین ترک آشکار در تصویری است که دولت مسعود پزشکیان با عنوان «وفاق» از خود ساخته بود. در پی انتصاب اسماعیل سقاباصفهانی، فیاض زاهد نوشت: «اسم این هرچه باشد، وفاق نیست؛ کجتابی است» و همین جملات کافی بود تا پرده از بحرانی برداشته شود که مدتها زیر سطح آرام دولت پنهان مانده بود. اما این استعفا آغاز جدالی علنی را در تیم اطلاعرسانی دولت رقم زد. علیاصغر شفیعیان، مشاور معاونت اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور، بلافاصله در واکنش، او را به «عدم همراهی با تصمیمات دولت» متهم کرد و نوشت: «شورا باید همدل و هماهنگ با دولت باشد، نه در مقام منتقد انتصابات رئیسجمهور». این برخورد میان دو عضو اصلی حلقه اطلاعرسانی دولت نشان داد آنچه دولت «وفاق» مینامند، در عمل چیزی جز شکافهای پنهان و اختلافهای هویتی نیست؛ اختلافی که نهفقط در بدنه سیاسی دولت، بلکه حتی در سطح نزدیکترین افراد به رئیسجمهور نیز رسوخ کرده است.
این استعفا نشان داد وفاق حتی در درونیترین حلقه دولت نیز دوام نیاورده است، چه رسد به فضای سیاسی بزرگتر و نیازهای پیچیده کشور در این دوره. با گذشت بیش از 470 روز از ورود پزشکیان به پاستور، تصویر روشن است؛ «وفاق» هرگز نتوانست به گفتمانی سیاسی تبدیل شود. تقریبا همه دولتها، پیش از انتخابات یا در ماههای ابتدائی، چارچوبی نظری، مفهومی و اجتماعی ایجاد میکردند. دولت سازندگی از ترمیم ویرانی اقتصادی، دولت اصلاحات از توسعه سیاسی و جامعه مدنی، دولت احمدینژاد از عدالتمحوری، دولت روحانی از اعتدال و عقلانیت و دولت رئیسی از رویکرد تحولخواهانه سخن گفتند. اما دولت پزشکیان از همان آغاز فاقد این زیرساخت بود. «وفاق»، نه منشور داشت، نه چارچوب نظری، نه الگوی سیاستگذاری و نه حتی حدود و ثغور مشخص در سطح رفتارهای سیاسی، انتصابات و تصمیمسازی.
این ابهام باعث شد «وفاق» بدل به واژهای توخالی شود؛ واژهای که هرکسی آن را براساس برداشت شخصی خود تفسیر میکرد. اصلاحطلبان آن را «فرصت چرخش سیاسی» میدانستند، اصولگرایان معتقد بودند «وفاق یعنی دوری از رادیکالیسم اصلاحطلبانه» و دولت در نهایت این مفهوم را به نوعی «مدارا با همه» تقلیل داد؛ مدارایی که دیر یا زود به بیجهتی مطلق انجامید. بیستم دیماه 1403 نیز نتوانست برای دولت نقشی فراتر از تکرار شعار وفاق رقم بزند. در آن روز که محمدجواد ظریف بهعنوان معاون راهبردی و برخی از چهرهها ازجمله محمدرضا جلاییپور کوشیدند با طراحی پنلها، همایشها و نشستهای نمادین، برای این شعار پوششی از نظم مفهومی و ظاهری از گفتمانپردازی فراهم کنند؛ گویی میخواستند برای دکمهای که هرگز کار نمیکرد، کتوشلواری رسمی و آراسته بدوزند. اما همان تلاشها نیز نشان داد که وفاق همچنان در همان سطح ابتدائی باقی مانده و نتوانسته است از مرز یک ایده تبلیغاتی عبور کند
مشکل اصلی آن بود که وفاق از ابتدا فاقد بنیان معرفتی بود. هیچ اتاق فکر یا شورای نظری در دولت شکل نگرفت که بتواند این مفهوم را شرح دهد، آن را تبدیل به سیاست اجرائی کند یا حداقل فهم مشترکی نسبت به آن بسازد. در نتیجه، کابینه و بدنه مدیریتی دولت هرکدام برداشت متفاوتی از وفاق داشتند و این عدم انسجام، بستری شد برای شکلگیری «سیستم هزارجزیره» در ساختار دولت؛ وزارتخانهها و نهادها هرکدام با مدیریت افرادی از طیفهای مختلف و با رویکردهای متفاوت اداره میشدند و رئیسجمهور عملا در مرکز این شبکه جزیرهای قرار داشت بدون آنکه یک روایت یا دستورکار مشترک آنها را به هم پیوند دهد.
به این ترتیب، شعار وفاق شکست خورد؛ نه به این دلیل که جامعه آن را نمیپذیرفت، بلکه به این دلیل که دولت نتوانست آن را تبدیل به زبان سیاست و ابزار تصمیمگیری کند. وفاق هرگز در سطح ساختار رسمی دولت رسوب نکرد، در کابینه معنا نیافت، در بدنه سیاسی جریانهای حامی دولت پذیرفته نشد و از همه مهمتر، نتوانست به راهنمایی برای تصمیمات مهم تبدیل شود.
استعفای اخیر و واکنشهای درون دولت این ادراک را تقویت کرد که دولت دچار سردرگمی هویتی است و توان ایجاد انسجام ندارد. امروز سؤال اصلی این نیست که چرا زاهد استعفا داد؛ سؤال این است که چرا ساختاری که شعارش وفاق بود، نخستین شکاف را در خانه خود تجربه کرد. پاسخ روشن است؛ وفاق هرگز یک گفتمان نبود، یک شعار بود و شعارها اگر تبدیل به ساختار، نقشه راه و زبان سیاست نشوند، دیر یا زود فرومیریزند. استعفای اخیر نام این فروریختن است؛ نشانهای که میگوید عصر «وفاق» پیش از آنکه آغاز شود، به پایان رسیده است.
روزنامه شرق در گزارش خود اشارهای به این واقعیتها نکرده که فرد مستعفی، به اعتبار سوابق بازداشت و محکومیت امنیتی، از ابتدا فاقد صلاحیت حضور در دولت جمهوری اسلامی بوده است؛ همچنان که فاقد صلاحیت اداری و سیاسی در این زمینه بود.
افراطیون مدعی اصلاحات با وجود قبضه بسیاری از مدیریتها به ویژه مدیریت شرکتهای بزرگ و معاونتها در دولت، برنامه اپوزیسیوننمایی را به خاطر کارنامه منفی دولت در پیش گرفتهاند و حال آن که بخش عمده عقبگردها و سوءمدیریتها در دولت، حاصل نقشه راه انحرافی بوده که خود آنها پیش پای دولت در زمینه معطلی در مذاکرات با ترامپ، فرعی کردن مسائل اصلی و در اولویت قرار دادن مسائل فرعی و حواشی گذاشتهاند. همچنین اپوزیسیوننمایی و تهدید به فشار، رفتار توام با بیصداقتی برای انداختن دولت در گرداب رادیکالیسم کور و عدم اصلاح انحرافات پدید آمده در یک سال گذشته ارزیابی میشود.