پیام ویژه - صبح نو /متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در روزهای اخیر شاهد بازتولید روایتهای تاریخی نظیر برکناری بنیصدر و بوگدانف روسی در برخی رسانهها و شبکههای اجتماعی بودهایم، روایتهایی که به صورت آشکار یا ضمنی تلاش دارند این حوادث را به شخصیتهایی نظیر مسعود پزشکیان پیوند دهند. همزمان، رفتار گفتاری برخی مقامات از جمله پزشکیان نیز مورد نقد قرار گرفته است؛ نقدی که نباید برای تخریب، بلکه برای ضرورت دقت در سخن گفتن و پیشگیری از سوءتفاهمها انجام شود. این دو محور -سوءاستفاده رسانهای و نقد رفتاری - باید به صورت جداگانه و تحلیلی بررسی شوند.
بازتولید روایتهای تاریخی و سیاست بهرهبرداری از آن
در روزهای حساس سیاسی، برخی رسانهها با بازخوانی وقایع تاریخی تلاش میکنند پیامهای خاصی را به مخاطب منتقل کنند. نمونه بارز این روش، عملکرد برخی رسانهها است که با یادآوری وقایع تاریخی، بهویژه برکناری بنیصدر، سعی دارند جریانها و شخصیتهای سیاسی کنونی را با رویدادهای گذشته پیوند دهند و از این طریق بر فضای سیاسی اثرگذار باشند. این نوع روایتها اغلب به شکل غیرمستقیم ارائه میشوند و با ایجاد «کد سیاسی» برای هواداران، راهنمایی ضمنی درباره مواضع و تصمیمگیریها ارائه میکنند.
کارشناسان رسانه معتقدند این تاکتیک چند ویژگی مشخص دارد. نخست، ایجاد شبهه و فشار بر شخصیتهای سیاسی از طریق تاریخنگاری گزینشی؛ یعنی تمرکز بر بخشهایی از تاریخ که بتواند وجهه فرد یا جریان را زیر سوال ببرد. دوم، تکرار موضوعات نخنما شده، اما در زمانبندی دقیق، بهگونهای که بیشترین اثر روانی و سیاسی روی مخاطب داشته باشد. سوم، فرار رسانه از مسئولیت مستقیم؛ بهطوریکه در نهایت گفته میشود «ما فقط روایت تاریخی را منتشر کردیم و برداشت کاربران ارتباطی به ما ندارد». این شیوه، علاوه بر تأثیرگذاری بر افکار عمومی، فضای گفتوگوی سیاسی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد و زمینه را برای دوقطبیسازی و شکلگیری نگرشهای یکطرفه در جامعه فراهم میکند. تحلیلگران سیاسی تأکید دارند آگاهی از این تاکتیکها و بررسی دقیق محتوای رسانهای میتواند کمک کند تا مخاطب با نگاهی انتقادی و واقعبینانهتر به اخبار و روایتهای تاریخی برخورد کند.
لزوم دقت گفتاری و مدیریت جریانهای سیاسی در فضای رسانهای
در فضای سیاسی کنونی، ادبیات و رفتار گفتاری برخی چهرهها بهویژه رئیسجمهور، نیازمند نقد و توجه جدی است. کارشناسان تأکید میکنند که رعایت اصول گفتاری در جلسات رسمی و هنگام مواجهه با مسائل حساس، اهمیت ویژهای دارد. استفاده نادرست از واژگان میتواند زمینهساز برداشتهای سیاسی اشتباه، سوءاستفاده رسانهای و ایجاد تنش در افکار عمومی شود. توجه به پیشینه تاریخی و حساسیتهای اجتماعی بهویژه در مواقع بحران یا درگیریهای منطقهای، یکی دیگر از الزامات ضروری برای چهرههای سیاسی است. بیتوجهی به این اصول، حتی اگر هدف سخنگو بیان دغدغه یا دفاع از حقیقت باشد، میتواند به سوءتفاهم، فشار اجتماعی و بهرهبرداری سیاسی منجر شود.
در کنار این موضوع، مدیریت جریانهای سیاسی موسوم به «سوپرانقلابی» نیز اهمیت بالایی دارد. تحلیلگران سیاسی معتقدند این جریان، به جای تمرکز بر جذب حداکثری و ایجاد اجماع، بیشتر بر دوقطبیسازی و تخریب شخصیتها متمرکز است. پیامدهای چنین عملکردی شامل کاهش توان جذب نیروهای مؤثر و انقلابی، ایجاد شکاف در بدنه جریان انقلاب، تحریف تاریخ سیاسی و ارائه تحلیلهای گزینشی بهعنوان حقیقت و تضعیف جایگاه چهرههای معتدل و واقعبین است. این وضعیت فشار بر تصمیمگیریهای شتابزده یا افراطی را افزایش میدهد.
کارشناسان معتقدند بدون مدیریت مناسب، خطر سوءاستفاده از روایتها و ایجاد بحرانهای کاذب سیاسی همواره وجود خواهد داشت و میتواند ثبات سیاسی و روند تصمیمگیریهای کلان را تحت تأثیر قرار دهد.
ضرورت اجتناب از دوقطبیسازی
تحلیل شرایط کنونی نشان میدهد که برای حفظ ثبات سیاسی و ارتقای کیفیت فعالیتهای رسانهای و جریانهای سیاسی، رعایت چند نکته کلیدی ضروری است:
رسانهها و جریانهای سیاسی باید از بهرهبرداری گزینشی از تاریخ و ایجاد «کدهای سیاسی» برای هواداران خودداری کنند، چراکه چنین رویکردی میتواند فضای سیاسی را به سمت دوقطبی و تنش هدایت کند.
شخصیتهای سیاسی و مقامات هم از جمله مسعود پزشکیان، لازم است دقت بیشتری در گفتار و انتخاب واژگان داشته باشند تا زمینه سوءبرداشتها، فشار اجتماعی و بهرهبرداری رسانهای فراهم نشود. توجه به حساسیتهای تاریخی و اجتماعی در سخنرانیها و جلسات رسمی اهمیت ویژهای دارد.
جریانهای موسوم به «سوپرانقلابی» نیز نیازمند بازنگری در استراتژی سیاسی خود هستند. حرکت به سمت اجماعسازی و جذب حداکثری، به جای تمرکز بر تخریب شخصیتها و دوقطبیسازی، میتواند به تقویت بدنه جریان انقلابی و ارتقای اثرگذاری سیاسی آنها کمک کند.
در کنار نقد جریانهای سیاسی که سعی دارند از چهرههای شاخص اصولگرا، همچون پزشکیان، تصویر «بنیصدرگونه» بسازند، باید به خود پزشکیان نیز نگاهی دقیق انداخت. سبک گفتاری و انتخاب واژگان او در برخی اظهارنظرها میتواند زمینه سوءاستفاده رسانهای و سیاسی را فراهم کند. همانطور که در متنهای اخیر مشاهده شد، ارائه تحلیلهای تاریخی یا سیاسی با لحن مطلق و بدون توجه به حساسیتهای مخاطب، به سرعت در فضای رسانهای به تشبیههای غلط یا تحریفهای عمدی تبدیل میشود. وقتی یک چهره سیاسی، چه منتقد و چه موافق، در انتخاب کلمات خود دقت نکند، فضای عمومی برای سوءبرداشت یا دوقطبیسازی آماده میشود.
نمونه واضح این موضوع را میتوان در اشارههای تاریخی و قیاس با بنیصدر دید. حتی اگر منظور پزشکیان نقد عملکردهای گذشته باشد، مقایسههای تاریخی با شخصیتهای سابق که در دورهای چالشزا بودند، میتواند ذهن افکار عمومی را به سمت برداشتهای منفی سوق دهد و در نهایت دست مخالفان برای برجسته کردن «هشداری» باز شود که هدفش ایجاد شکاف میان نظام و مردم است.
این مسأله نهتنها آسیب انتخاباتی دارد، بلکه به اعتبار سیاسی و اجتماعی فرد نیز لطمه میزند. بنابراین، لازم است سیاستمداران و نمایندگان، خصوصا کسانی که سابقه نمایندگی و مشارکت در ساختارهای کلان کشور دارند، در ادبیات خود مراقبت بیشتری کنند و میان تحلیل و حکم قاطع تفکیک قائل شوند.
از سوی دیگر، جریانهای رسانهای که به دنبال سوژهسازی هستند، به شکل حسابشده و زمانبندیشده، روایتها و کدهای خود را منتشر میکنند تا حتی بدون ذکر نام، مخاطب را به برداشتهای موردنظر خود هدایت کنند.
اشاره به وقایع تاریخی یا شخصیتهای خارجی، همانند بوگدانف روسی یا تحلیلهای گزینشی از تاریخ سیاسی کشور، نمونهای از همین روش است. هدف این جریانها ایجاد شبهه و دوقطبیسازی در لحظات حساس و تحمیل فشار به نیروهای انقلابی و اصولگرایان است. در این فضا، دقت کلام پزشکیان و دیگر چهرههای سیاسی میتواند مانع از سوءاستفاده و تضعیف جایگاه آنان شود.
میتوان گفت که این دو محور، نقد جریانهای سوپرانقلابی و اصلاح سبک گفتاری شخصیتهایی مانند پزشکیان، مکمل یکدیگر می شوند. جریانهای رسانهای و سیاسی با استفاده از اشتباهات گفتاری یا تاریخی افراد، سعی دارند نهتنها اعتبار آنها را خدشهدار کنند، بلکه نوعی استراتژی «بنیصدرسازی» ایجاد نمایند. از سوی دیگر، خود شخصیتها با اصلاح ادبیات و پرهیز از تحلیلهای مطلق، میتوانند این التهاب را کاهش دهند و همزمان با حفظ شفافیت و صراحت در اظهارنظر، امکان سوءاستفاده را از جریانهای مخالف بگیرند.
در نهایت، تجربه تاریخی نشان میدهد که هم جریانسازی رسانهای و هم سبک گفتاری افراد، دو عامل تعیینکننده در شکلدهی افکار عمومی هستند. بهرهگیری از هوشمندی رسانهای، دقت در کلام و رعایت اصول تحلیل سیاسی، نهتنها از تخریب چهرههای انقلابی جلوگیری میکند، بلکه امکان انسجام بیشتر نیروهای اصیل و مقابله با دوقطبیهای مصنوعی را نیز فراهم میآورد. این همسویی میان نقد بیرونی و اصلاح رفتار داخلی، کلید مدیریت مؤثر فضای سیاسی و رسانهای کشور است.
بازار ![]()
نقش رسانههای جریان سوپرانقلابی در شکلدهی افکار عمومی
یکی از مهمترین وجوه تأثیرگذاری جریانهای سوپرانقلابی در فضای انتخابات، مهندسی افکار عمومی از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی است.
این جریانها با بهرهگیری از تاکتیکهای روایتسازی، برچسبگذاری و ایجاد مقایسههای تاریخی یا شخصیتی، تلاش میکنند الگوهای فکری و تصمیمگیری رأیدهندگان را تحت تأثیر قرار دهند. در این میان، چهرههایی مانند پزشکیان، به دلایلی چون اشتباههای کلامی و فرصتطلبی رقبا، به هدف قرار میگیرند و مورد حمله رسانهای قرار میگیرند تا جایگاهشان در ذهن رأیدهندگان آسیب ببیند.
تحلیل محتوای رسانههای این جریان نشان میدهد که آنها عمدتا از سه روش اصلی برای تأثیرگذاری استفاده میکنند: اول، برجستهسازی نقاط ضعف واقعی یا ادعایی فرد؛ دوم، مقایسه شخص با شخصیتهای تاریخی منفی مانند بنیصدر؛ سوم، بهرهگیری از عبارات و تصاویر احساسی که هدف آن تحریک واکنش سریع و غیرمنطقی مخاطب است. این روشها، حتی اگر بر اساس واقعیتهای کامل نباشند، در ایجاد برداشتهای عمومی بسیار مؤثر عمل میکنند. پیامد این رویکرد، محدود شدن فضای گفتوگو و تحلیل آزاد است. بسیاری از نمایندگان و سیاستمداران، به دلیل ترس از تحریف گفتهها یا برچسبگذاری، از ارائه تحلیلهای دقیق و شفاف پرهیز میکنند. این خود موجب کاهش کیفیت گفتمان سیاسی و کاهش اعتماد عمومی به رسانهها و جریانهای رسمی میشود.
از سوی دیگر، جریانهای سوپرانقلابی با مدیریت زمان انتشار اخبار و گزینش سوژهها، قادرند لحظات حساس انتخابات را به نفع دیدگاههای خود مهندسی کنند و حتی جریانهای موافق را در موضع واکنشپذیری قرار دهند. یکی دیگر از پیامدهای این شیوه، شکلگیری دوقطبیهای مصنوعی در جامعه است.
وقتی مقایسههای تاریخی یا تحلیلهای گزینشی رسانهای به شکل گسترده منتشر میشوند، مخاطب به سرعت در چارچوب «دوگانه خیر و شر» یا «پروژه انقلابی و ضدانقلابی» قرار میگیرد. این دوقطبیها نهتنها فضای گفتوگو و تعامل سیاسی را محدود میکنند، بلکه به انسجام نیروهای داخلی نیز آسیب میرسانند و امکان تمرکز بر مسائل واقعی و سیاستگذاری کلان را کاهش میدهند. در چنین شرایطی، نقش اصلاح سبک گفتاری و دقت در ادبیات سیاسی نمایندگان بیش از پیش اهمیت پیدا میکند.
حفظ شفافیت، تفکیک تحلیل از حکم قاطع و توجه به حساسیت مخاطب، میتواند قدرت جریانهای رسانهای سوپرانقلابی را کاهش دهد. علاوه بر این، ایجاد سازوکارهای اطلاعرسانی منسجم و مستند از سوی جریانهای حامی انقلاب، باعث میشود روایتهای یکطرفه و تحریفشده کمتر اثرگذار باشند و جامعه با نگاه واقعبینانهتر به مسائل سیاسی و اجتماعی برخورد کند.
جمعبندی این بخش نشان میدهد که موفقیت جریانهای سوپرانقلابی در شکلدهی افکار عمومی و تأثیرگذاری بر انتخابات، به دلیل ترکیبی از مهندسی رسانهای، بهرهگیری از ضعفهای فردی و استفاده از روایتهای تاریخی است. مقابله با این روند، نیازمند اصلاح رفتار سیاسی، دقت در ادبیات و مدیریت فعال فضای رسانهای است تا نهتنها اعتبار نمایندگان حفظ شود، بلکه امکان تحلیل منطقی و مشارکت واقعی مردم در فرآیندهای سیاسی فراهم شود.